Status Updates From جزیره سرگردانی

جزیره سرگردانی جزیره سرگردانی
by


Status Updates Showing 1-30 of 445

order by

Hana
Hana is on page 123 of 326
Oct 22, 2025 02:34AM Add a comment
جزیره سرگردانی

لیلی
لیلی is on page 200 of 326
تقریبا هر کاری از خوندن این مفیدتره؛ مگر مثلا آب در هاون کوبیدن و ایران‌اینترنشنال دیدن و سلطنت‌طلب بودن و سر کلاس قریب‌به‌اتفاقات استادهای ادبیات تهران نشستن.😂
Oct 10, 2025 11:53AM 1 comment
جزیره سرگردانی

لیلی
لیلی is on page 30 of 326
عججججب چیز بیخودیه خداوکیلی.😂
نکنه باقی اندوخته‌های ۱۶ تا ۱۸سالگی‌ش رو هم آدم باید بریزه دور و از اول بخونه چون در اون بازه از نبود عقل و رمانتیسیسم بی‌نهایت رنج می‌برده؟😂
Oct 09, 2025 12:46PM Add a comment
جزیره سرگردانی

Negar Khalili
Negar Khalili is 20% done
تا حالا که خوشم نیومده. خصوصا کله‌ی اون سلیم رو دلم می‌خواد بکنم. باس دید در ادامه چطور می‌شه.
Oct 06, 2025 05:03AM Add a comment
جزیره سرگردانی

Naeim
Naeim is on page 253 of 326
Aug 26, 2025 01:10PM Add a comment
جزیره سرگردانی

Naeim
Naeim is on page 155 of 326
Aug 24, 2025 02:46AM Add a comment
جزیره سرگردانی

Nadia
Nadia is on page 12 of 326
Jul 27, 2025 03:39PM Add a comment
جزیره سرگردانی

Mohi
Mohi is on page 198 of 326
Jun 18, 2025 01:48AM Add a comment
جزیره سرگردانی

Mohi
Mohi is on page 174 of 326
Jun 17, 2025 11:41PM Add a comment
جزیره سرگردانی

Mohi
Mohi is on page 155 of 326
Jun 16, 2025 11:08AM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 222 of 326
سیمین دانشور در را گشود. هستی را که دید گفت: ترا در آسمان می جستم در زمین پیدا کردم. هستی به اتاق نشیمن آمد. گرام روشن بود و سیتار «راوی شانکار» را پخش می کرد. سیمین سیگاری به لب داشت. هیزمی در بخاری دیواری انداخت و به آتش ور رفت. گفت «تجریش را دوست دارم چون که میتوانم کوهها را دم دستم ببینم. میتوانم از آنها بالا بروم. پایم در تماس با سنگ است. پایم بالا رونده است، سنگ پذیرا . اما هر دو یکی میشوند. مثل ازدواج است.»
May 28, 2025 03:40AM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 155 of 326
هستي نامه را گرفت. خط مراد را شناخت. با اين حال به امضاي نامه نگاه كرد: بكتاش .م
ــ به داد ما برس. هر چه پول در خانه داري بياور. اگر با پسرك بيايي كه نشاني را مي داند. وگرنه به تاكسي بگو: حلبي آباد، شهر حلب، بيست متري منصور، شهباز جنوبي. بپرس خانه فاطمه سبزواري. به راننده بگو مدد كار اجتماعي هستي.

...
همین جایی که ما الآن زندگی میکنیم اون موقع حلبی آباد بوده 😐
May 13, 2025 12:03AM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 144 of 326
هستي گفت:
ــ به جلال آل احمد بي حد علاقمند بودم و هستم. مردي بود كه طيف داشت. چطوري بگويم، هاله...
سليم گفت: كاريزما
هستي ادامه داد:
ــ اما آدم تمام عقايد را حتي از معشوقش، دربست قبول نمي كند. زنش سيمين از ايدئولوژي زدگي
حرف مي زند. مي گويد برداشت درست سياسي داشتن بله، اما ايدئولوژي زده بودن نه، از هر نوعش
.
May 10, 2025 08:27AM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 111 of 326
"تهران یک شهر خاکستری یا قهوه ای است. شبیه کتابخانه ای است پر از کتابهای پراکنده‌ی فهرست نشده. نه فهرست الفبایی دارد و نه فهرست موضوعی. در این کتابخانه گل و گشاد، از صور قبيحه و الفيه شلفیه و امیرارسلان گرفته تا کتابهای فلسفی وعرفانی و دیوان حافظ و مولوی و قرآن کریم ریخته شده. شهر مرکزیت ندارد. هیچ چیزش جای خودش نیست. خانه ها و آب انبارها خراب شده، جایش پاساژ و انبار کالا ساخته اند. شهر دیوارهای بلند"
May 07, 2025 01:41AM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 66 of 326
خوب پيرزن، حالا خودت ماندي و كله خشك خودت. بارها شنيده ام كه تنهايي صفت خدا ست، خوب، اين صفت به خدا مي‌برازد و بس. من هم كه بنده اي از بندگان اويم طاقت مي آورم. مگر خدا مرا به صورت خود نيافريده؟ مگر نور خود را در دلم به وديعه نگذاشته؟ اين حرف ها فقط براي سر كلاس خوب است؟ مگر سارتر نگفت: من مبارزه مي كنم پس هستم؟ پس من هم مبارزه مي كنم. با همه چيز با پيري با كمر درد با پا درد. از چه مي ترسم؟
May 04, 2025 01:38AM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 44 of 326
از اصطلاح بار امانت خوشم مي آيد. هم مولوي و حافظ و هم ديگران درباره اش سخن گفته اند، معلوم است كه همه شان از قرآن كريم گرفته اند. واقعاً بار امانت چيست كه آسمان و زمين و كوه‌ها بر دوش نگرفتند و انسان پذيرفت؟ آيا انسان از ناداني قبولش كرد؟ و همين جهالت باعث شد به فضل و علم دست يابد؟ و اين ظلم كه بر خود كرد از همه عدل‌ها برتر بود؟ عده اي گويند كه بار امانت اندوه است. چرا كه خداوند انسان را از گلي شبيه گل سفالگرن آفريد.
Apr 30, 2025 11:11PM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 33 of 326
آواز یک پرنده صبح‌خوان از جایی به گوش رسید و گنجشک‌ها شادمان از میان برگ‌های سوزنی کاج جوابش را دادند. درباره بهار کنکاش داشتند. خورشید حالا با درخت یاس بنفش که زیر پنجره بود سر به سر می‌گذاشت و می‌گفت: «بی ما عیش ها کرده ای، جوانه هم که زده‌ای!» هستی اندیشید: ناگهان روی می‌دهد، مثل معجزه.
درخت‌های لخت با مکیدن شیره زمین و روح آفتاب و مهتاب زندگی دوباره می‌یابند. یک روز صبح می‌بینی لباس هایشان تمام و کمال آماده است.
Apr 30, 2025 09:54PM Add a comment
جزیره سرگردانی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 11 of 326
نور از شیشه پنجره پشت پلک های «هستی» افتاد و ستاره‌ای در دلش چشمک زد. پا شد در تخت خوابش نشست. زمین و زمان روشن بود. یک آن مثل همه خوش‌باورها باور کرد که روز از دل ظلمات، مثل آب حیات از درون تاریکی، زاده شد. اما نور تنها یک لحظه پایید. صبح اول از دروغ خود سیاه‌روی شده بود. گلوله‌های پنبه آغشته به موم را از گوش‌هایش درآورد و خرناسه مادربزرگ را که در تخت مقابل خوابیده‌بود با تاریکی به هم آمیخت. تاریکی و صدا...
Apr 30, 2025 01:34AM Add a comment
جزیره سرگردانی

about_mava
about_mava is on page 150 of 326
Feb 27, 2025 09:09AM Add a comment
جزیره سرگردانی

about_mava
about_mava is on page 70 of 326
Feb 24, 2025 11:33PM Add a comment
جزیره سرگردانی

« previous 1 3 4 5 6 7 8 9 14 15