Status Updates From Die schwarzen Schafe - Erzä...

Die schwarzen Schafe - Erzählung - bk226 Die schwarzen Schafe - Erzählung - bk226
by


Status Updates Showing 1-30 of 31

order by

Clara
Clara is on page 2 of 20
Jan 10, 2024 01:00AM Add a comment
Die schwarzen Schafe

Roya
Roya is on page 69 of 119
Jan 03, 2022 11:24PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Roya
Roya is on page 21 of 119
Dec 27, 2021 09:01PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Roya
Roya is on page 19 of 119
Dec 27, 2021 09:01PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Roya
Roya is on page 17 of 119
Dec 27, 2021 09:01PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Behrad
Behrad is on page 102 of 119
Sep 15, 2021 03:13PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Behrad
Behrad is on page 58 of 119
Sep 13, 2021 01:52PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Pegah
Pegah is on page 55 of 119
Aug 01, 2019 08:38AM Add a comment
گوسفندان سیاه

Pegah
Pegah is on page 31 of 119
Jul 02, 2019 01:04PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Ava
Ava is starting
با این همه به او مشکوکم.این جماعت بیش از امثال ما رفاه و راحتی دارند.این ها بر همه چیز مسلط اند.مشتی آدم اند که قدرت و امنیت دارند.اما ما _ما که منتظریم_ آه نداریم.ما بر لبه ی تیغ زندگی می کنیم.تعادلمان را از این یک دقیقه امید تا یک دقیقه امید بعدی حفظ می کنیم.برای بیست و سه ساعت و پنجاه و نه دقیقه خودمان را بر لبه ی تیغ نگه می داریم. و برایمان همه اش یک دقیقه آسایش باقی می ماند.
Oct 13, 2017 03:05PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Ava
Ava is starting
می دانم حماقت است.دیگر نباید به آنجا بروم.این نهایت بی عقلی است اما با رفتن به آنجاست که من زنده ام. فقط یک دقیقه امید و بیست و سه ساعت و پنجاه و نه دقیقه نا امیدی. زندگی ام فقط به همین لحظه بستگی دارد که دوام زیادی هم ندارد. ته ته اش بی ارزش است...
Oct 13, 2017 02:57PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Ava
Ava is starting
حالا که در ایستگاه قدم می زنم کوله پشتی به همراه ندارم. تمام دارایی ام دست های در جیبم است و آخرین سیگار بر لب ام و اینکه به زودی تکه تکه خواهم شد. ولی اگر آدم دو مرتبه با قدم های آرام اما بی تعادل به سوی لبه گودالی گام برمی دارد که در لحظه معین قرار است که به درونش سقوط کند همان بهتر که کوله باری همراهش نباشد، سقوط به همان جا که وعده گاه همه ی ماست.
Oct 08, 2017 05:40PM Add a comment
گوسفندان سیاه

Ava
Ava is starting
از این قرار بود که بیشتر اوقات احساس می کردم بر روی لبه های واقعیت راه می رم، به همان بی خیالی آدم مستی که بر لبه ی باریک پرتگاهی گام بر می دارد. در همان حال با حس تعادل توصیف ناپذیری تلوتلو خوران به سمت مقصدی روان بودم که ته اش چراغانی بود...با چشمانی که نمی دید خودم را در خیابان های تاری‌ک و دلگیری که انباشته از مردم بود فرو می بردم و می دانستم که تنهایم، تنها.
Oct 06, 2017 10:12AM Add a comment
گوسفندان سیاه

« previous 1