Ava’s Reviews > گوسفندان سیاه > Status Update

Ava
Ava is starting
حالا که در ایستگاه قدم می زنم کوله پشتی به همراه ندارم. تمام دارایی ام دست های در جیبم است و آخرین سیگار بر لب ام و اینکه به زودی تکه تکه خواهم شد. ولی اگر آدم دو مرتبه با قدم های آرام اما بی تعادل به سوی لبه گودالی گام برمی دارد که در لحظه معین قرار است که به درونش سقوط کند همان بهتر که کوله باری همراهش نباشد، سقوط به همان جا که وعده گاه همه ی ماست.
Oct 08, 2017 05:40PM
گوسفندان سیاه

flag

Ava’s Previous Updates

Ava
Ava is starting
با این همه به او مشکوکم.این جماعت بیش از امثال ما رفاه و راحتی دارند.این ها بر همه چیز مسلط اند.مشتی آدم اند که قدرت و امنیت دارند.اما ما _ما که منتظریم_ آه نداریم.ما بر لبه ی تیغ زندگی می کنیم.تعادلمان را از این یک دقیقه امید تا یک دقیقه امید بعدی حفظ می کنیم.برای بیست و سه ساعت و پنجاه و نه دقیقه خودمان را بر لبه ی تیغ نگه می داریم. و برایمان همه اش یک دقیقه آسایش باقی می ماند.
Oct 13, 2017 03:05PM
گوسفندان سیاه


Ava
Ava is starting
می دانم حماقت است.دیگر نباید به آنجا بروم.این نهایت بی عقلی است اما با رفتن به آنجاست که من زنده ام. فقط یک دقیقه امید و بیست و سه ساعت و پنجاه و نه دقیقه نا امیدی. زندگی ام فقط به همین لحظه بستگی دارد که دوام زیادی هم ندارد. ته ته اش بی ارزش است...
Oct 13, 2017 02:57PM
گوسفندان سیاه


Ava
Ava is starting
از این قرار بود که بیشتر اوقات احساس می کردم بر روی لبه های واقعیت راه می رم، به همان بی خیالی آدم مستی که بر لبه ی باریک پرتگاهی گام بر می دارد. در همان حال با حس تعادل توصیف ناپذیری تلوتلو خوران به سمت مقصدی روان بودم که ته اش چراغانی بود...با چشمانی که نمی دید خودم را در خیابان های تاری‌ک و دلگیری که انباشته از مردم بود فرو می بردم و می دانستم که تنهایم، تنها.
Oct 06, 2017 10:12AM
گوسفندان سیاه


No comments have been added yet.