Mehdi Akbarian > Recent Status Updates

Maybe it was madness that impelled me to travel. It could have been madness.
I used to say it was culture. Of course culture sometimes is, or involves, a kind of madness.

Maybe it was a lack of love that impelled me to travel. Or an overwhelming abundance of love. Maybe it was madness.

سیم های تخت از هم باز شد، پر تمام اتاق کوچک را پر کرد.
خنده‌ی ما پرها را توی هوا نگه‌داشته بود. به پرنده ها فکر کردم. آیا اگر کسی جایی نمی‌خندید، می‌توانستند پرواز کنند؟

دو فصل اولش رو خوندم و الان مجبورم بخوابم چون فردا روز کاریم هست.
مثل شخصیت اصلی شوکه شدم، کاش زودتر شروع میکردم تا بتونم بیشتر بخونم و از شوک دربیام. امیدوارم خوابم ببره :))

ژنرال پَتِن خطاب به لشکر ۴۵ ایالات متحده: بکشید و به کشتن ادامه بدید. هرچقدر بیشتر بکشیم بعدا به قتلهای کمتری نیاز داریم. فقط یه نوع آلمانی خوب وجود داره و اون هم یه آلمانی مُرده‌ست!

مارشال پتن خطاب به لشکر ۴۵ ایالات متحده: بکشید و به کشتن ادامه بدید. هرچقدر بیشتر بکشیم بعدا به قتلهای کمتری نیاز داریم. فقط یه نوع آلمانی خوب وجود داره و اون هم یه آلمانی مُرده‌ست.

تاریخ آدم را مثل آونگی میان آنچه بوده و آنچه مانده به حرکت در‌می‌آورد و مدام یادآوری می‌کند که زندگی هر انسان در ظرف تاریخ آنقدر کوتاه است که ارزش بسیاری از دردسرها را ندارد.

‏منصور ضابطیان جوری ۵ صفحه از کتابش رو به سینما لوتیسیای کازابلانکا اختصاص داده که انگار تو زندگیش دست زیدش رو نگرفته ببره سینما فیلم ببینن!! کاربرد دوم سینماهای ایرانم همینه دیگه قربونت برم!
جالبیش اینجاست که میدونسته اون تو چه خبره، همراه مراکشی‌اش نیومده و رفته کافه، ایشون رفته داخل واسه تماشا تازه ده درهم هزینه نظافت هم پرداخت کرده! :))

همه‌ی ما چیزهایی می‌خوایم که از داشتن‌شون عاجزیم. یک انسان شریف بودن مستلزم پذیرفتن همین نکته است.

اینکه مترجم فقط در یک صفحه اسم سه شهر رو با تلفظ اشتباه وارد کرده من رو برای ادامه ی خوانش این اثر که کتابفروش محبوبم بهم قرض داده دلسرد می‌کنه :(