Latif Joneydi’s Reviews > آویزههای بلور > Status Update
Latif Joneydi
is on page 69 of 83
ده، "در چگونگی تحول یک خانواده":
راوی دانای کل با لحنی نیمه خنثی/نیم پوزخند زندگی آقا و همخوابگی ها و خانواده گاتیکش را بازنمایی میکند. شازده احتجابِ خیلی جمع و جوری بدونِ پیچش تکنیکی.
آخرش هم نتیجه گیریِ نمکینی دارد که سُخرّیه/هجویه ای است بر چنین روایت هایِ کلاسیک و خطی ای.
تکرار میکنم، تجربه گراییِ پارسی پور ستایش برانگیز است، در فُرمی که روایتش برای او امن است توقف نمیکند.
— Jul 08, 2025 04:51AM
راوی دانای کل با لحنی نیمه خنثی/نیم پوزخند زندگی آقا و همخوابگی ها و خانواده گاتیکش را بازنمایی میکند. شازده احتجابِ خیلی جمع و جوری بدونِ پیچش تکنیکی.
آخرش هم نتیجه گیریِ نمکینی دارد که سُخرّیه/هجویه ای است بر چنین روایت هایِ کلاسیک و خطی ای.
تکرار میکنم، تجربه گراییِ پارسی پور ستایش برانگیز است، در فُرمی که روایتش برای او امن است توقف نمیکند.
1 like · Like flag
Latif’s Previous Updates
Latif Joneydi
is finished
دوازده، "باران":
بلاخره هر مجموعه متفاوتی باید داستانی با تِم یا نامِ باران داشته باشد.
چیزِ خاصی نداشت، شبیه تغزلِ نابهنگامی که تَهِ یک مجموعه متفاوت، نهالی در حال بالا رفتن پیش از رسیدن به درِ زنگ زده آهنی، صدایِ جارویِ پاکبانِ اولِ صبح...چنین چیزی بود، همین.
— Jul 08, 2025 05:35AM
بلاخره هر مجموعه متفاوتی باید داستانی با تِم یا نامِ باران داشته باشد.
چیزِ خاصی نداشت، شبیه تغزلِ نابهنگامی که تَهِ یک مجموعه متفاوت، نهالی در حال بالا رفتن پیش از رسیدن به درِ زنگ زده آهنی، صدایِ جارویِ پاکبانِ اولِ صبح...چنین چیزی بود، همین.
Latif Joneydi
is on page 76 of 83
یازده، "زندگی خوب جنوبی":
راوی اول شخصی که کارش "وصل کردن تلفنهای مردم است."
شبیه داستانِ پنجمِ مجموعه "یک جای خوب" اینجا هم در عنوان و هم در تِم آیرونی داریم.
آنگونه که توصیف و شرح ها مینمایاند "خوب"ای که عنوان داستان است در روایت روزمرگی و گفت-و-گو هایِ پوچ و روشنفکر مآبیِ تو خالی است. رخداد ویژه ای هم پیش نمی آید و داستان به گفت-و-شنود هایِ راوی با پدر و دوستش و گفته های خودش میگذرد.
چنگی به دل نزد.
— Jul 08, 2025 05:26AM
راوی اول شخصی که کارش "وصل کردن تلفنهای مردم است."
شبیه داستانِ پنجمِ مجموعه "یک جای خوب" اینجا هم در عنوان و هم در تِم آیرونی داریم.
آنگونه که توصیف و شرح ها مینمایاند "خوب"ای که عنوان داستان است در روایت روزمرگی و گفت-و-گو هایِ پوچ و روشنفکر مآبیِ تو خالی است. رخداد ویژه ای هم پیش نمی آید و داستان به گفت-و-شنود هایِ راوی با پدر و دوستش و گفته های خودش میگذرد.
چنگی به دل نزد.
Latif Joneydi
is on page 65 of 83
نُه، "آقایان":
راویِ دانای کل و بنیاد روایت بر گفتگویِ سه مرد دور میزی پیرامون سیاست و جنگ و از هر دری سخنی، با این پایان بندی:
"صدای بم زن آقای طهمورثی از داخل اطاق بگوش میرسید،: مرده شور برده ها خوابشونم نمیبره که اقلا خفه شن."
نامِ داستان و تنظیماتِ روایت و پایان بندیِ آن با وجودِ کلیشه ای بودن معنادار و هماهنگ است.
داستانی قابل توجه!
— Jul 08, 2025 03:46AM
راویِ دانای کل و بنیاد روایت بر گفتگویِ سه مرد دور میزی پیرامون سیاست و جنگ و از هر دری سخنی، با این پایان بندی:
"صدای بم زن آقای طهمورثی از داخل اطاق بگوش میرسید،: مرده شور برده ها خوابشونم نمیبره که اقلا خفه شن."
نامِ داستان و تنظیماتِ روایت و پایان بندیِ آن با وجودِ کلیشه ای بودن معنادار و هماهنگ است.
داستانی قابل توجه!
Latif Joneydi
is on page 50 of 83
هفت، "گرما در سال صفر":
پارسی پور مانند امیرشاهی توانِ درآوردنِ لحن های گوناگون و تجربه فُرم های متفاوت را داراست. "گرما..." را جدی نگیریم به طرحی بی بُن میماند ولی دقت در جزئیاتِ "گرما..." کیفیت پرداختِ ساده اما با جزئیات داستان دستمان می آید. "گرما..." روایتِ کوتاهی از بندر است و زنانگیِ در تعلیق. انسانیتی که کیفیتِ وجودی اش بر ماهیت اش در روایت برتری جُسته و داستانی را استوار کرده است.
خوب بود.
— Jul 06, 2025 12:52AM
پارسی پور مانند امیرشاهی توانِ درآوردنِ لحن های گوناگون و تجربه فُرم های متفاوت را داراست. "گرما..." را جدی نگیریم به طرحی بی بُن میماند ولی دقت در جزئیاتِ "گرما..." کیفیت پرداختِ ساده اما با جزئیات داستان دستمان می آید. "گرما..." روایتِ کوتاهی از بندر است و زنانگیِ در تعلیق. انسانیتی که کیفیتِ وجودی اش بر ماهیت اش در روایت برتری جُسته و داستانی را استوار کرده است.
خوب بود.
Latif Joneydi
is on page 45 of 83
شش، "کشتار گوسفند ها":
راوی اول شخص از رفیقی خوب میگوید که عادتِ بدِ آشنایی با مشاهیر خبیث دارد. تنظیمات روایت در آغاز ما را به دیوانگی رفیقِ خوب راهبر میشود ولی در پایانِ داستان نظرِ مخاطب میتواند تغییر کند.
اِلِمان ها در عینِ آشفتگی به خوبی چفت درآمدند و داستانِ کوتاهِ بدی نبود.
— Jul 06, 2025 12:28AM
راوی اول شخص از رفیقی خوب میگوید که عادتِ بدِ آشنایی با مشاهیر خبیث دارد. تنظیمات روایت در آغاز ما را به دیوانگی رفیقِ خوب راهبر میشود ولی در پایانِ داستان نظرِ مخاطب میتواند تغییر کند.
اِلِمان ها در عینِ آشفتگی به خوبی چفت درآمدند و داستانِ کوتاهِ بدی نبود.
Latif Joneydi
is on page 35 of 83
پنجم، "یک جای خوب":
راوی دانای کل سوم شخص با لحنی با فاصله و خنثی. آیرونیِ نامِ داستان با توصیفِ موقعیتی که شخصیت اصلیِ داستان به نامِ "قشنگه" از پنجره همسایه پیشنهاد پذیرفتنِ نوزادی را ناگهانی دریافت میکند و با نپذیرفتنِ کودک مردِ همسایه کودک را در سرمایِ کوچه می اندازد و قشنگه اسیرِ بویِ پوسیدن و اضمحلال جنازه کودک میشود.
پیامد هایِ انتخاب. انتخابی که خواسته نشده بود. "یک جای خوب"؟
— Jul 05, 2025 08:04AM
راوی دانای کل سوم شخص با لحنی با فاصله و خنثی. آیرونیِ نامِ داستان با توصیفِ موقعیتی که شخصیت اصلیِ داستان به نامِ "قشنگه" از پنجره همسایه پیشنهاد پذیرفتنِ نوزادی را ناگهانی دریافت میکند و با نپذیرفتنِ کودک مردِ همسایه کودک را در سرمایِ کوچه می اندازد و قشنگه اسیرِ بویِ پوسیدن و اضمحلال جنازه کودک میشود.
پیامد هایِ انتخاب. انتخابی که خواسته نشده بود. "یک جای خوب"؟
Latif Joneydi
is on page 26 of 83
چهارم، "آویزه های بلور":
راویِ اول شخصی که مادربزرگش مُرده و پیرامون مجلس عزا با کس/چیزی، (شاید سایه ای، سایه خودش؟ سایه مادربزرگ؟) دیدار میکنه.
چندان برام گیرا نیومد، شایدم نفهمیدمش کلا، نمیدونم.
باید دوباره بخونم.
— Jul 05, 2025 07:10AM
راویِ اول شخصی که مادربزرگش مُرده و پیرامون مجلس عزا با کس/چیزی، (شاید سایه ای، سایه خودش؟ سایه مادربزرگ؟) دیدار میکنه.
چندان برام گیرا نیومد، شایدم نفهمیدمش کلا، نمیدونم.
باید دوباره بخونم.
Latif Joneydi
is on page 20 of 83
سوم، "همکاران":
راویِ دانایِ کل سوم شخصِ محدود. بنیاد داستان بر دیالوگ هایِ همکارانی هست که در اتوبوسی به سمتِ خانه رهسپار اَند. کوتاه و دقیق بود با پایان بندیِ به جا، اینو دوس داشتم. اینکه پارسی پور فُرم هایِ رواییِ متفاوتی رو نو به نو به کار میبره رو دوست دارم. هر داستان ساختار ها و تنظیماتِ فُرمی متفاوتی داره. تاکیدش بر نُو پردازی ستایش برانگیزه.
— Jul 05, 2025 05:51AM
راویِ دانایِ کل سوم شخصِ محدود. بنیاد داستان بر دیالوگ هایِ همکارانی هست که در اتوبوسی به سمتِ خانه رهسپار اَند. کوتاه و دقیق بود با پایان بندیِ به جا، اینو دوس داشتم. اینکه پارسی پور فُرم هایِ رواییِ متفاوتی رو نو به نو به کار میبره رو دوست دارم. هر داستان ساختار ها و تنظیماتِ فُرمی متفاوتی داره. تاکیدش بر نُو پردازی ستایش برانگیزه.
Latif Joneydi
is on page 16 of 83
دوم، "همزاد":
زبانِ پوئتیک، نثری شعرگون و راوی ای اول شخص با پایانی برانگیزاننده.
یه چیزی تو قلم این پارسی پور هست که خوندنش رو با وجودِ غرابتش نسبت به روایت هایِ دیگه خواندنی میکنه، پلات و شخصیت پردازی و تِم خاصی نداره، ولی میشه دنبالش کرد.
— Jul 05, 2025 05:34AM
زبانِ پوئتیک، نثری شعرگون و راوی ای اول شخص با پایانی برانگیزاننده.
یه چیزی تو قلم این پارسی پور هست که خوندنش رو با وجودِ غرابتش نسبت به روایت هایِ دیگه خواندنی میکنه، پلات و شخصیت پردازی و تِم خاصی نداره، ولی میشه دنبالش کرد.
Latif Joneydi
is on page 13 of 83
اولی، "بهارِ آبی کاتماندو":
با تاکید راوی بر حضورِ با جزئیات در اتاق و تمامِ آگاهی اش از بیرون به میانجیِ روزنامه و وجودِ جسدی در اتاق، خواننده گُمانمند میشود به چرایی ها و پایانی غافلگیر کننده ولی تمام روایت همین است و تفسیر پذیریِ بسیار را ممکن میکند.
راوی را دوست داشتم و احتمالا با زنی قاتل روبروییم که امیدوار است دو کوچه آن طرف تر آدم ها عاشق باشند.
— Jul 05, 2025 05:26AM
با تاکید راوی بر حضورِ با جزئیات در اتاق و تمامِ آگاهی اش از بیرون به میانجیِ روزنامه و وجودِ جسدی در اتاق، خواننده گُمانمند میشود به چرایی ها و پایانی غافلگیر کننده ولی تمام روایت همین است و تفسیر پذیریِ بسیار را ممکن میکند.
راوی را دوست داشتم و احتمالا با زنی قاتل روبروییم که امیدوار است دو کوچه آن طرف تر آدم ها عاشق باشند.

