Rojita Rojîta’s Reviews > گفتوگو در تهران > Status Update
Rojita Rojîta
is on page 114 of 196
دلم برای مامان که تنگ میشد میرفتم توی کوچه زیر همان کاج قدیمی می نشستم
کتاب می خواندم. بابا هم که مرد دلم نیامد خانه را بفروشم. نه به خاطر
خاطراتش. نه به خاطر محلّه ای که تمام روزهای خوب و بد مرا به دوش
میکشید. حتّی نه برای دیوار اتاقم که با مامان با هم رنگش زده بودیم.
فقط به خاطر کاجی که در یک کوچه ی بن بست هیچوقت میوه نمیداد امّا
لجوجانه همیشه سبز بود
— Feb 13, 2019 04:56AM
کتاب می خواندم. بابا هم که مرد دلم نیامد خانه را بفروشم. نه به خاطر
خاطراتش. نه به خاطر محلّه ای که تمام روزهای خوب و بد مرا به دوش
میکشید. حتّی نه برای دیوار اتاقم که با مامان با هم رنگش زده بودیم.
فقط به خاطر کاجی که در یک کوچه ی بن بست هیچوقت میوه نمیداد امّا
لجوجانه همیشه سبز بود
Like flag

