Shahriyâr Abdevali’s Reviews > منطق و عرفان > Status Update

Shahriyâr Abdevali
Shahriyâr Abdevali is on page 41 of 164
«اعتقاد به واقعیتی، غیر از آنچه بر حواس ما ظاهر می‌شود، در بعضی از احوال روحی پدید می‌آید و این احوال، سرچشمهٔ بیشتر عرفانیات و بیشتر مطالب مابعدالطبیعی است. مادام که چنین حالی هست، نیازی به منطق احساس نمی‌شود و به همین جهت، عرفای تمام عیار منطق به کار نمی‌برد؛ بلکه حاصل سیروسلوک خود را نقداً بیان می‌کنند؛ اما…» (ادامه در کامنت ↓).
Sep 05, 2022 01:44PM
منطق و عرفان

7 likes ·  flag

Shahriyâr’s Previous Updates

Shahriyâr Abdevali
Shahriyâr Abdevali is on page 39 of 164
«درست است که شهود، همراه یقینی است که در عقل نیست و در لحظهٔ شهود، شک در حقیقت آن، تقریباً محال است؛ اما اگر بر اثر تحقیق معلوم شد که قوهٔ شهود هم، دست‌کم به اندازهٔ عقل در معرض خطاست، یقین ذهنی قوی‌تر آن، عیب آن خواهد شد؛ یعنی آن را فریبنده‌تر خواهد ساخت.»

(ادامه در کامنت ↓↓↓).
Sep 04, 2022 03:05PM
منطق و عرفان


Shahriyâr Abdevali
Shahriyâr Abdevali is on page 38 of 164
«اگر با برگسون موافقت کنیم که تکامل، بدان‌سان که داروین می‌گوید، واقع شده است، نه‌تنها عقل، بلکه همهٔ قوای ما، در زیر فشار نیازهای عملی پدید آمده‌اند.»
Sep 04, 2022 02:54PM
منطق و عرفان


Shahriyâr Abdevali
Shahriyâr Abdevali is on page 37 of 164
برگسون [در تعریف دانش شهودی] می‌گوید: «آن نوع همدلی عقلانی است که از طریق آن، انسان خود را درون چیز جای می‌دهد تا با آنچه در آن چیز، منحصربه‌فرد و لذا تبیین نشدنی است، همراه شود.» و برای مثال شناسایی خویشتن را نام می‌برد: «دست‌کم، واقعیتی هست که آن را از درون دریافت می‌کنیم و از راه شهود، نه به محض تحلیل و آن، شخصیت خود ماست در جریان زمان؛ نفس ما که می‌ماند.»
Sep 04, 2022 02:50PM
منطق و عرفان


Shahriyâr Abdevali
Shahriyâr Abdevali is on page 35 of 164
Sep 03, 2022 02:02AM
منطق و عرفان


Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)

dateUp arrow    newest »

message 1: by Shahriyâr (new) - added it

Shahriyâr Abdevali ↑ ادامه از بالا: «اما این‌گونه عرفانِ کامل، در مغرب زمین نادر است. وقتی‌که شدت و حِدّت احساس یقین از میان می‌رود، آدمی که عادت به استدلال دارد، در جست‌وجوی مبانی منطقی عقیده‌ای برمی‌آید که در خود سراغ گرفته است؛ اما چون این عقیده اکنون موجود است، آن آدم هر مبنایی را که پیدا شود، با آغوش باز می‌پذیرد. […] تمایل به منطق که در جریان وجد و حال عرفانی احساس نمی‌شود، پس‌از زایل‌شدن آن وجد و حال، باز، به سراغ انسان می‌آید؛ ولی اکنون، همراه است با میل به حفظ آن بینش زایل‌شونده یا لااقل با میل به اثبات این‌که آن بینش، بینش حقیقی بوده‌است و هر چه به آن در تناقض باشد، وهم است. منطقی که بدین ترتیب بدست می‌آید چندان بی‌غرضانه و صادقانه نخواهد بود و ناچار، ملهم از بیزاری از جهان روزمره است؛ جهانی که این منطق باید در آن بکار بسته شود. از چنین روشی، البته بهترین نتایج حاصل نمی‌شود.»


back to top