Holly’s Reviews > سه کتاب: مول، دریا هنوز آرام است، بیهودگی > Status Update

احمد محمود بخونید.

+این چیزها آدم را تو فکر می‌بره.
-فکر؟...نه!... فکر هیچ چیز را نباید کرد. من تجربه دارم. هرچه باید بشه، می‌شه. من حتی فکر دخترم را هم نمی‌کنم.چه کسی می‌تونست قبول کنه که دختر من فاحشه می‌شه؟... خوب، شد و رفت و بعد از آن من تریاک کشیدم و حالا هم می‌کشم... هیچکس حق نداره ما را مذمت کنه... نه دخترم را نه خودم را... (آلاچیق_کتاب سوم)

《شکوهِ مرگِ من از زندگی درخشان‌تر است. قدرتِ مرگِ من از زندگی بیشتر است و به همین دلیل است که می‌تواند زندگی را نابود کند.》(تکرار _کتاب سوم)

اگر قرار باشد همه چیز نابود شود و مدت زندان تمام شود و آدم بمیرد، زندان و بیرون چه فرق می‌کند؟ (بود و نبود)

[اسکلت با تمام وجود، با تمام استخوان‌های صیحه می‌کشید:《شریف چرا منو می‌کشی؟...چرا؟》ظلمت از آن می‌بارید.]
داستان چهارم کتاب اول! (کابوس)

شروع آثار احمد محمود‌. حس نیاز کردم. بحث اهوازی بودن این‌ها...