Behzad’s Reviews > مون بزرگ > Status Update
Behzad
is on page 178 of 296
سوگند که تعداد کتابهای نصفه و نیمه خواندۀ من داره از تعداد خوانده ها (و اگه همینجور ادامه بدم، تا چند وقت دیگه شاید حتا نخوانده ها) بیشتر میشه.
ای شاخۀ خشک، کمکم کن که بتونم این یکی رو دست کم تا ته بخونم.
— Feb 23, 2024 10:01PM
ای شاخۀ خشک، کمکم کن که بتونم این یکی رو دست کم تا ته بخونم.
7 likes · Like flag
Behzad’s Previous Updates
Behzad
is on page 178 of 296
سوگند که تعداد کتابهای نصفه و نیمه خواندۀ من داره از تعداد خوانده ها (و اگه همینجور ادامه بدم، تا چند وقت دیگه شاید حتا نخوانده ها) بیشتر میشه.
ای شاخۀ خشک، کمکم کن که بتونم این یکی رو دست کم تا ته بخونم.
— Feb 23, 2024 10:01PM
ای شاخۀ خشک، کمکم کن که بتونم این یکی رو دست کم تا ته بخونم.
Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)
date
newest »
newest »
Kianoush wrote: "بدان و آگاه باش که در نیمهکاره رها کردن کتابها نشانههائیست از بلوغ فکری، از دغدغهمندی، از صاحبسلیقگی. و آنگاه که متن دور است از دغدغه و سلیقه و افکار ما، رها کردنش نه مجاز که واجب است. پس ای ..."دمت گرم با این متن جذابی که نوشتی :)
ترغیب شدم که کتابهای بیشتری رو نیمه خونده رها کنم و خلاص شم :)))



و ای فرشتگان الهام، نوری در دل او، و در دل ما اندازید تا به نخستین برگ کتاب، به نخستیت گام مسیر، دریابیم که کدام کتاب به خواندن میارزد و کدام نه؛ کدام راه بهر ما سنگفرش شده و کدام نه
و شب بود. و هرچند ماه بزرگ در آسمان به چراغداری نشسته بود، تشخیص راه از بیراه همچنان دشوار بود. و گوش فرشتگان الهام به فریادهای گودریدزیان بیاعتنا
پس با گردش فصلها و سالها نیمخواندهکتاب بر نیمخواندهکتاب انباشته میشد. و فریاد گودریدزیان همچنان بر آسمان
و در این تاریکی تیرهگون که راه از بیراه بازشناخته نمیشد مگر به سختی، عفریتگانی در قبای پیامبران روشنی سربرآوردند که مائیم راهنمای راهتان. آن نخست سیاههای برخواند از کلاسیکهای شایستهی خواندن. و ندا در داد که بخوان. آن دویم طوماری گشود از نیم کرور عنوان بایستهی خواندن پیش از آن نهائی ناگزیر، مرگ. و ندا در داد که بخوان. آن سیوم بر بلندای تپهای ایستاده، بر انبوه مردمان سراپاگوش گرداگردش سیاههای تقریر کرد از کهنههای همیشه نو. و ندا که بخوان. و چشم گودریدزیان به اشک شوق درخشیدن گرفت که 'سرانجام'. که سرانجام سره از ناسره بازشناخته شد. آنچه در سیاههها آمده را پیش بکشید و بگشائید، و جز آن را به تارترین و تاربستهترین رفهای کتابخانه باز فرستید
پس خواندند، و خواندند و خواندند. اما سرهها ناسره از آب درآمد؛ و پیامبران دروغین؛ و سیاههها نامعتبر. پس دیگر بار هر کس به خویشتن به جستجوی کتاب نیک در آمد، بی راهنما و بی چراغ راه، چنانکه روز نخست. و شب بود. و راه از بیراه ناپیدا