Nafiseh’s Reviews > از این اوستا > Status Update
Nafiseh
is on page 101 of 229
شب خسته بود از درنگ سیاهش
من سایه ام را به میخانه بردم
هی ریختم خورد ،هی ریخت خوردم
خود را به آن لحظه عالی خوب و خالی سپردم
— Jul 25, 2024 12:17PM
من سایه ام را به میخانه بردم
هی ریختم خورد ،هی ریخت خوردم
خود را به آن لحظه عالی خوب و خالی سپردم
15 likes · Like flag
Nafiseh’s Previous Updates
Nafiseh
is on page 77 of 229
با گروهي شرم و بيخوشي وضو كردم.
مست بودم،مست سرنشناس،پا نشناس،اما لحظه پاك و عزيزي بود.
برگكي كندم
از نهال گردوي نزديك
و نگاهم رفته تا بس دور.
…با تو دارد گفتگو شوريده مستي.
–مستم و دانم كه هستم من–
اي همه هستي ز تو ،آيا تو هم هستي؟
— Jul 19, 2024 02:58AM
مست بودم،مست سرنشناس،پا نشناس،اما لحظه پاك و عزيزي بود.
برگكي كندم
از نهال گردوي نزديك
و نگاهم رفته تا بس دور.
…با تو دارد گفتگو شوريده مستي.
–مستم و دانم كه هستم من–
اي همه هستي ز تو ،آيا تو هم هستي؟
Nafiseh
is on page 64 of 229
آفاق پوشیده از فر بیخوشی ست و نوازش
ای لحظه های گریزان صفای شما باد.
دمتان و ناز قدمتان گرامی،سلام! اندر آئید.
این شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید جای شما باد.
— Jul 17, 2024 03:49PM
ای لحظه های گریزان صفای شما باد.
دمتان و ناز قدمتان گرامی،سلام! اندر آئید.
این شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید جای شما باد.
Nafiseh
is on page 8 of 229
شب که می آید چراغی هست؟
من نمی گویم بهاران شاخه ای گل در یکی گلدان
یا چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
ز آشنایی غمگسار آنجا سراغی هست؟
آه
— Jul 16, 2024 03:00AM
من نمی گویم بهاران شاخه ای گل در یکی گلدان
یا چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
ز آشنایی غمگسار آنجا سراغی هست؟
آه

