Status Updates From از این اوستا
از این اوستا by
Status Updates Showing 1-30 of 102
Atefeh
is on page 130 of 229
دو ساعت گذشته و من فقط سی برگه از کتاب رو خوندم، هر خط برابره با چند دقیقه فکر کردن.. گمونم بعد از تموم کردنش با نگرش کامل تری میتونم به یه آدم بیخود تبدیل بشم.
— May 14, 2025 01:25AM
Add a comment
Nafiseh
is on page 101 of 229
شب خسته بود از درنگ سیاهش
من سایه ام را به میخانه بردم
هی ریختم خورد ،هی ریخت خوردم
خود را به آن لحظه عالی خوب و خالی سپردم
— Jul 25, 2024 12:17PM
Add a comment
من سایه ام را به میخانه بردم
هی ریختم خورد ،هی ریخت خوردم
خود را به آن لحظه عالی خوب و خالی سپردم
Nafiseh
is on page 77 of 229
با گروهي شرم و بيخوشي وضو كردم.
مست بودم،مست سرنشناس،پا نشناس،اما لحظه پاك و عزيزي بود.
برگكي كندم
از نهال گردوي نزديك
و نگاهم رفته تا بس دور.
…با تو دارد گفتگو شوريده مستي.
–مستم و دانم كه هستم من–
اي همه هستي ز تو ،آيا تو هم هستي؟
— Jul 19, 2024 02:58AM
Add a comment
مست بودم،مست سرنشناس،پا نشناس،اما لحظه پاك و عزيزي بود.
برگكي كندم
از نهال گردوي نزديك
و نگاهم رفته تا بس دور.
…با تو دارد گفتگو شوريده مستي.
–مستم و دانم كه هستم من–
اي همه هستي ز تو ،آيا تو هم هستي؟
Nafiseh
is on page 64 of 229
آفاق پوشیده از فر بیخوشی ست و نوازش
ای لحظه های گریزان صفای شما باد.
دمتان و ناز قدمتان گرامی،سلام! اندر آئید.
این شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید جای شما باد.
— Jul 17, 2024 03:49PM
Add a comment
ای لحظه های گریزان صفای شما باد.
دمتان و ناز قدمتان گرامی،سلام! اندر آئید.
این شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید جای شما باد.
Nafiseh
is on page 8 of 229
شب که می آید چراغی هست؟
من نمی گویم بهاران شاخه ای گل در یکی گلدان
یا چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
ز آشنایی غمگسار آنجا سراغی هست؟
آه
— Jul 16, 2024 03:00AM
Add a comment
من نمی گویم بهاران شاخه ای گل در یکی گلدان
یا چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
ز آشنایی غمگسار آنجا سراغی هست؟
آه









