Ftmh > Ftmh's Quotes

Showing 1-10 of 10
sort by

  • #1
    احمد شاملو
    “آنکه مي‌گويد دوست‌ات مي‌دارم
    دل ِ اندُه‌گين ِ شبي‌ست
    که مهتاب‌اش را مي‌جويد.”
    احمد شاملو / Ahmad Shamloo

  • #2
    J.R.R. Tolkien
    “Never laugh at live dragons.”
    J.R.R. Tolkien

  • #3
    Sadegh Hedayat
    “هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده ‌باشد نمی‌دانند که من پیشتر خودم را سخت‌تر قضاوت کرده‌ام”
    صادق هدایت, زنده به‌گور

  • #4
    “ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
    بر دار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم”
    مولانا

  • #5
    Sherko Bekas
    “درونم جنگلی داشت
    به اندازه ی شبهای تنهایی ام گسترده
    و چون اندوهم پر تراکم
    غروب هنگامی، غافلگیرانه
    چشم های زیبای دختری
    شراره ای به دورنم افکند
    من از آن هنگام
    بهشتی هستم که می سوزم و
    شده ام سرزمین آتش
    پ.ن:
    عنوان شعر "نیشتمانی ئاگر" به معنای :سرزمین آتش" می باشد
    شیرکو،در سال 1995 این شعر را سروده”
    شیرکو بیکس

  • #6
    Jalal ad-Din Muhammad ar-Rumi
    “نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
    در این سراب فنا چشمه حیات منم

    وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
    به عاقبت به من آیی که منتهات منم

    نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
    که نقش بند سراپرده رضات منم

    نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
    مرو به خشک که دریای باصفات منم

    نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
    بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

    نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
    که آتش و تبش و گرمی هوات منم

    نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند
    که گم کنی که سرچشمه صفات منم

    نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
    نظام گیرد خلاق بی‌جهات منم

    اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست
    وگر خداصفتی دان که کدخدات منم”
    Rumi

  • #7
    Cegerxwîn
    “Agirê Evîndarî

    Şev tev çûye îdî ma tu hew tê lo
    Ez ranazim, kengî bê te xew tê lo

    Xanî bûye zindan tê de ranazim
    Ta sipîdê qîr û nal û tew tê lo

    Te j’min dil bir carek mi j’ter nego na,
    Te rû kul kir carek mi j‘ter nego na

    Ma ji bo çi, îro tu j’min xeyîdye?
    Te ji min çidkir, carek mi j’ter nego na

    Ay dil, ay dil, ma kes nîn e mîna wî?
    Bo çi her dem wer dilxwazê dîna wî?

    Ahî dema destê wî l’bin serê min!
    Bi min xweş tê gelek hilm û bîna wî

    Tenê hiştim ay dil îşev çima çû?
    Wî ez kuştim, ay dil îşev çima çû?

    Rabe peykev ay dil zû wî werîne
    Tev biriştim ay dil îşev çima çû?”
    Cegerxwîn

  • #8
    Nima Kohandani
    “انسان همیشه از چیزهای جدید هراس دارد، چون برایش ناشناخته است. حال مرگ که نهایت ناشناختگیست، نهایت ترس را در وجود آدم میپروراند”
    Nima Kohandani, رقص آتش

  • #9
    Nima Kohandani
    “برخی به هر قیمتی زندگی‌شان را نجات می‌دادند، برخی خانواده‌شان را و برخی به فکر ثروت‌اندوزی خود بودند و در این میان زیر چترِ نیکی، پشت حجابی به نام نجات جهان، به نام رستگاری، به نام نبردِ حق و باطل، با پرچمِ خیر، علیه شر می‌جنگیدند”
    Nima Kohandani, رقص آتش

  • #10
    علیرضا آذر
    “زندگی یک چمدان است که می آوریش
    بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
    خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
    دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
    گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
    به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
    گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
    قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
    چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
    این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
    قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
    هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
    قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
    طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
    مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
    شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
    قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
    شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
    من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
    و از آن روز که در بندِ توام آزادم
    چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
    آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادم
    بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
    این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
    می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
    ... خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش”
    علیرضا آذر



Rss