(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
علیرضا آذر

“زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادم
چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادم
بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
... خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش”

علیرضا آذر
Read more quotes from علیرضا آذر


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!



Browse By Tag