246 books
—
220 voters
Mohammad Saeid Miri
https://www.goodreads.com/babasaeid
to-read
(1157)
currently-reading (38)
read (235)
paused (45)
references (3)
linguistics (267)
islam (109)
philosophy (106)
fictions (79)
politics (55)
history (45)
islam-history (43)
currently-reading (38)
read (235)
paused (45)
references (3)
linguistics (267)
islam (109)
philosophy (106)
fictions (79)
politics (55)
history (45)
islam-history (43)
society
(43)
corpus-linguistics (41)
literature (36)
cognitive-linguistics (35)
cognitive-science (33)
critique (28)
5-must-read-but-later (27)
metaphor (25)
palestine (25)
economics (22)
iran-iraq-war (21)
arab-literature (19)
corpus-linguistics (41)
literature (36)
cognitive-linguistics (35)
cognitive-science (33)
critique (28)
5-must-read-but-later (27)
metaphor (25)
palestine (25)
economics (22)
iran-iraq-war (21)
arab-literature (19)


“نشستهام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی
جوانی مرا چه دلپذیر داشتی
مرا در این امید پیر کردهای
نیامدی و دیر شد...”
―
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی
جوانی مرا چه دلپذیر داشتی
مرا در این امید پیر کردهای
نیامدی و دیر شد...”
―

“گلیم را جمع میکردیم. شلوارمان را بالا میزدیم. خشتکمان خیس میشد و شلپشلپ صدا میکرد. ننه که چادرش را دور کمرش گره زده بود، با پاهای سفیدش توی آب میلرزید و تندتند صلوات میفرستاد و میگفت: «الآن آب دنیا را میبره. طوفان نوحه. بدبخت و خانهخراب شدیم. ای خدا سگ گناهکاری هستم به درگاهت. رحمات به این بچههام بیاد. هاپ هاپ هاپ! ای خدا سگِ روسیاهی هستم به درگاهت».
من میدانستم که آب دنیا را نمیبرد. آب فقط خانههای گِلی را میبرد. خودم روزها از میان آشورا تا آن بالای شهر رفته بودم. خانههای سنگی و آجری را آب نمیبرد.”
― آبشوران
من میدانستم که آب دنیا را نمیبرد. آب فقط خانههای گِلی را میبرد. خودم روزها از میان آشورا تا آن بالای شهر رفته بودم. خانههای سنگی و آجری را آب نمیبرد.”
― آبشوران

“چه زیباست که چون صبح، پیام ظفر آریم
گل سرخ،
گل نور،
ز باغ سحر آریم.
چه زیباست، چو خورشید،
درافشان و درخشان
زآفاق پر از نور، جهان را خبر آریم .
همانگونه که خورشید، بر اورنگ زر آید،
خرد را بستاییم و،
بر اورنگ زر آریم.
چه زیباست، که با مهر،
دل از کینه بشوییم.
چه نیکوست که با عشق،
گل از خار برآریم.
گذرگاه زمان را،
سرافراز بپوییم.
شب تار جهان را
فروغ از هنر آریم.
اگر تیغ ببارند، جز از مهر نگوییم
وگر تلخ بگویند،
سخن از شکر آریم.
بیایید،
بیایید،
ازین عالم تاریک
دلافروزتر از صبح،
جهانی دگر آریم!”
― آواز آن پرنده غمگين
گل سرخ،
گل نور،
ز باغ سحر آریم.
چه زیباست، چو خورشید،
درافشان و درخشان
زآفاق پر از نور، جهان را خبر آریم .
همانگونه که خورشید، بر اورنگ زر آید،
خرد را بستاییم و،
بر اورنگ زر آریم.
چه زیباست، که با مهر،
دل از کینه بشوییم.
چه نیکوست که با عشق،
گل از خار برآریم.
گذرگاه زمان را،
سرافراز بپوییم.
شب تار جهان را
فروغ از هنر آریم.
اگر تیغ ببارند، جز از مهر نگوییم
وگر تلخ بگویند،
سخن از شکر آریم.
بیایید،
بیایید،
ازین عالم تاریک
دلافروزتر از صبح،
جهانی دگر آریم!”
― آواز آن پرنده غمگين

“رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر،
زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده،
زمین، هنوز همین سختجانِ لال شده،
جهان هنوز همان دستبستهی تقدیر !
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار .
هنوز، نفرت از پادشاه بد کردار .
هنوز وحشت از جانیان آدمخوار!
هنوز لعنت بر بانیان آن تزویر .
هنوز دست صنوبر به استغاثه بلند،
هنوز بید پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمهی سروها که: « ای جلاد!
مزن! مکش! چه کنی؟ های؟
ای پلید شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر؟»
هنوز، آب به سرخی زند که در رگ جوی،
هنوز،
هنوز،
هنوز،
به قطرهقطرهی گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیر کبیر!
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان
نه خون، که داروی غمهای مردم ایران!
نه خون، که جوهر سیّال دانش و تدبیر .
هنوز زاری آب،
هنوز نالهی باد،
هنوز گوش کر آسمان، فسونگر پیر!
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خرامی، ای آفتاب عالم گیر.
«نشیمن تو نه این کنج محنتآباد ست
تو را ز کنگرهی عرش میزنند صفیر»
به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند،
در این سراچهی ماتم پیاده شاه، وزیر!
چون او دوباره بیاید کسی؟
-محال … محال …
هزار سال بمانی اگر،
چه دیر …
چه دیر …”
―
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر،
زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده،
زمین، هنوز همین سختجانِ لال شده،
جهان هنوز همان دستبستهی تقدیر !
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار .
هنوز، نفرت از پادشاه بد کردار .
هنوز وحشت از جانیان آدمخوار!
هنوز لعنت بر بانیان آن تزویر .
هنوز دست صنوبر به استغاثه بلند،
هنوز بید پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمهی سروها که: « ای جلاد!
مزن! مکش! چه کنی؟ های؟
ای پلید شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر؟»
هنوز، آب به سرخی زند که در رگ جوی،
هنوز،
هنوز،
هنوز،
به قطرهقطرهی گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیر کبیر!
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان
نه خون، که داروی غمهای مردم ایران!
نه خون، که جوهر سیّال دانش و تدبیر .
هنوز زاری آب،
هنوز نالهی باد،
هنوز گوش کر آسمان، فسونگر پیر!
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خرامی، ای آفتاب عالم گیر.
«نشیمن تو نه این کنج محنتآباد ست
تو را ز کنگرهی عرش میزنند صفیر»
به اسب و پیل چه نازی که رخ به خون شستند،
در این سراچهی ماتم پیاده شاه، وزیر!
چون او دوباره بیاید کسی؟
-محال … محال …
هزار سال بمانی اگر،
چه دیر …
چه دیر …”
―

This is a book group hosted by the UMass Boston Applied Linguistics department. While the group has as a primary function to bring together students a ...more

A reading group for applied linguistics students interested in reading and researching the topic of corpus linguistics. We're interested in both eleme ...more
Mohammad Saeid’s 2024 Year in Books
Take a look at Mohammad Saeid’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Favorite Genres
Polls voted on by Mohammad Saeid
Lists liked by Mohammad Saeid