
“تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی”
―
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی”
―

“این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟
یعنی تو باور می کنی؟
شمرده ای؟
کی شمرده است؟
جز سیاستمدارها
دیده ای کسی آدم بشمرد؟
باور نکن
نارنجی!
باور نکن
سبز آبی کبود من!
باور کن
همه ی دنیا فقط تویی
و برخی دوستان
بقیه هم تکراری اند !”
―
یعنی تو باور می کنی؟
شمرده ای؟
کی شمرده است؟
جز سیاستمدارها
دیده ای کسی آدم بشمرد؟
باور نکن
نارنجی!
باور نکن
سبز آبی کبود من!
باور کن
همه ی دنیا فقط تویی
و برخی دوستان
بقیه هم تکراری اند !”
―

“پیرزن گدایی جلوی زوربا رو گرفت و پرسید:دین و ایمان داری ؟
زوربا گفت :آره
پیر زن گفت :پس 5 سکه به من بده
زوربا پولو داد و به اربابش گفت :این
!طرفا دین و ایمان خیلی ارزونه؛ فقط 5 سکه”
― Zorba the Greek
زوربا گفت :آره
پیر زن گفت :پس 5 سکه به من بده
زوربا پولو داد و به اربابش گفت :این
!طرفا دین و ایمان خیلی ارزونه؛ فقط 5 سکه”
― Zorba the Greek

“در اولین روز سال تحصیلی، دانشجویان نوپای رشته معماری، کاغذ و قلم به دست، آمده بودند تا به عادت دیرینه و نهادینه، درس معماری را گوش کنند و جزوه ها بردارند.
بی مقدمه از آن ها خواستم که با کاغذهای خود موشک بسازند. دیدنی تر از چهره دانشجویان، چهره والدین بعضی از آنها بود که در انتهای کارگاه ایستاده بودند تا شاهد افزونی بار علم و دانش فرزدانشان شوند.
زمانی سپری شد تا دانشجویان دریافتند که اشتباهی در کار نیست و باید موشک بسازند موشک ها یک به یک ساخته شد و چهره ها یک با یک شکفتهشد و شور و نشاط جایگزین دلواپسی و نگرانی روز اول مدرسه گردید.
نیمی از وقت کارگاه به موشک سازی و موشک بازی گذشت. آن گاه از دانشجویان خواستم که موشک های خود را روی یک میز و کاغذهای سفید خود را روی میز دیگر بگذارند.
یکی از آن ها را دعوت کردم تا موشک خود را از میان سایر موشک ها پیدا کند؛ گشت و پیدا کرد. از او خواستم تا کاغذ سفید خود را نیز از میان سایر کاغذها پیدا کند؛ گشت و پیدا نکرد… همه ی کاغذها مثل هم بودند!
حالا دانشجویان اولین درس معماری را فراگرفته بودند : معماری دمیدن ارزشی ست در ماده.”
―
بی مقدمه از آن ها خواستم که با کاغذهای خود موشک بسازند. دیدنی تر از چهره دانشجویان، چهره والدین بعضی از آنها بود که در انتهای کارگاه ایستاده بودند تا شاهد افزونی بار علم و دانش فرزدانشان شوند.
زمانی سپری شد تا دانشجویان دریافتند که اشتباهی در کار نیست و باید موشک بسازند موشک ها یک به یک ساخته شد و چهره ها یک با یک شکفتهشد و شور و نشاط جایگزین دلواپسی و نگرانی روز اول مدرسه گردید.
نیمی از وقت کارگاه به موشک سازی و موشک بازی گذشت. آن گاه از دانشجویان خواستم که موشک های خود را روی یک میز و کاغذهای سفید خود را روی میز دیگر بگذارند.
یکی از آن ها را دعوت کردم تا موشک خود را از میان سایر موشک ها پیدا کند؛ گشت و پیدا کرد. از او خواستم تا کاغذ سفید خود را نیز از میان سایر کاغذها پیدا کند؛ گشت و پیدا نکرد… همه ی کاغذها مثل هم بودند!
حالا دانشجویان اولین درس معماری را فراگرفته بودند : معماری دمیدن ارزشی ست در ماده.”
―

این گروه به کتاب ها و نوشته هایی اختصاص دارد که اجازه چاپ و انتشار ندارند و یا به علت محتوا فرصت انتشار نیافته اند اقتضای جان چو ای دل آگهی ست / هر که ...more

معرفی کتابهایی که به تازگی منتشر شده اند.
r’s 2024 Year in Books
Take a look at r’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Polls voted on by r
Lists liked by r