Status Updates From ناگهان

من ، تو را انتظار میکشم ، ای فرجام خوب ! جامت کجاست؟ پیش بیاور تا از شراب پر کنمش

لبخندت که مرا به مرگ میخاند ، کجاست ؟ [ مکث .] نگاه هایت جانوران بی نامی اند که با چشم های درشت زهر آلود ، به جانب من بال می گشایند . لب هایت که تیره ترین رنگ همه ی هستی اند موج موج آتش سوزاننده شان را بر جسم پوسیده ی من فرو می ریزند و مارهای خشماگینی که دست های تواند ، لرزان و پیچان ، می آیند که مرا در برگیرند و به فشارهای هولناک بنوازند . محبت تو ، مرا بس .

چه قدر دوستش دارم منو لخت می کنه و می خابونه تو تخت بغل خودش میگه: فارسی اینه بعد می افته رومو می گه این هم دیکته است

خب دیگه ، این مردم این طورند. از کسی که مثل خودشون نباشه خوششون نمی آد. اما من دوستش دارم ؛ خیلی . از اتاغش هم خوشم می آد. پر کتاب و آت و آشغاله . شلوغ شلوغه. یه چمدون خیلی بزرگ هم داره که پر کتابه . خیلی کتاب می خونه یعنی یا عرق میخوره یا کتاب میخونه یه پارچه آقاست. ماهه . پریروز یه جوری نگاهم می کرد

به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده . چنانك پای به برف فرو شود، به عشق فرو میشد . [ سکوت.]
به بهار چه گفتی که چنین پژمرد؟

به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر سده . چنانکه پای به برف فرو شود ، به عشق فرو می شد . به بهار چه گفتی که چنین پژمرد ?

به صحرا شدن . عشق باریده بود و زمین تر سده . چنانکه پای به برف فرو شود ، به عشق فرو می شد . به بهار چه گفتی که چنین پژمرد ?