Ahmadreza Mousavi > Recent Status Updates

عبارات آغازین کتاب؛ که همچون سردر و شعاری برای کلیت
فلسفه‌ی روسو نقل می‌گردد، چنین است: «هر چه از ید خالق عالم جل شانه بیرون می‌آید از عیب و نقص مبری است ولی به محض اینکه به دست اولاد آدم رسید فاسد می‌شود.» (ترجمه‌یِ زیرک‌زاده)
ترجمه‌یِ مسعود آذرفام از این عبارت چنین است: « هر آنچه از دست خدا بیرون می‌آید، خوب است، امارزمانی که به دست آدمی می‌رسد روبه تباهی می‌گذارد.»

این کتاب در سال ۱۴۰۲ توسط رضا یعقوبی ترجمه و توسط نشر کرگدن منتشر شده است.
لیبرالیسم و عمل اجتماعی، جان دیویی، ترجمهٔ رضا یعقوبی، نشر کرگدن، چاپ اول: ۱۴۰۲

باز به شراب درآمد ولکن خوردنی بودی با تکلُّف و نُقلِ هر قدحی بادی سرد، که شراب و نشاط با فراغتِ دل رود. و آنچه گفته‌اند که غمناکان را شراب باید خورد تا تفتِ غم بنشانَد، بزرگ غلطی است؛ بلی در حال بنشاند و کمتر گرداند اما چون شراب دریافت و بخفتند خماری منکَر آرد که بیدار شوند و دو سه روز بدارد.

اکنون که این مرورِ کوتاه را با شما به اشتراک می‌گذارم، چند ساعتی از اتمام کتاب می‌گذرد. سعی داشتم که اصلا چیزی ننویسم و در همان هذیان و حالِ عجیب خود بمانم، اما، اصلا فکرِ کتاب و شخصیت‌ها رهایم نمی‌کنند. سرهم کردن افکارم در رابطه با کتاب واقعا سخت است؛ نمی‌دانم دقیقا در وصفِ کتاب چه بگویم که شعفی عجیب در شما ایجاد کند. باری، یادداشت‌هایم را که جمع‌بندی کنم مفصل راجع‌به کتاب می‌نویسم.

تا به اینجایِ رمان، آلیوشا( آلکسی فیودورویچ) بسیار یادآور «پرنس مشکین» رمان ابله است؛ معصومیتش، مقبول همگان بودنش، سیمایِ مسیحی‌اش و علاقه‌یِ وافرِ راوی به او. با این تفاوت که به لحاظ تاثیرگذاری، گویی خارج از وقایع قرار دارد نه درونش.