reader > Recent Status Updates

کمی شبیه نوشته های نادر ابراهیمی نیست؟

حالیه را نمیدانم.لکن ما که مدرسه می رفتیم،در دبستانِ "شکوه همایونی"ناظمی داشتیم که هر نوبه ،خبط و خطایی سر می زد از احدی ،طپانچه ای حواله ی بناگوشش میکرد و می فرستاد پی مادرش،با او بیاید مدرسه...
ناظم خوش انصاف روزگار!مادر ما نای و پای آمدن و ایستادن ندارد.ما خطاکاران را به پدرمان-علی-ببخش.
اینطوری تموم شد...
خنده کم نداشت که بمونه برای بعد عزای عمومی...

كتاب درباره ي خانواده ٤ گاهي ٥ و گاهي ٦ نفره
كه سخت درمانده و مظلوم اند...
علي و فاطمه و زينب و حسين وگاهي حسن و ام كلثوم هم بودند!!!!(بنابر سليقه نويسنده درباره حسن)
امّا
توقع اينكه اميرالمومنين يا حضرت زهرا يا سيد الشهدا يا.... رو ببينيد نداشته باشيد

چون آب گوارا نوشيديد،يادم كنيد.
چون از غريب يا شهيدي شنيديد،بر من بگرييد

اشك از ديدگان حسين روان گشت و گفت:بعد از تو خاك بر سر دنيا...
و او اول شهيد از اهل بيت بود

كتابايي ك خوندمو وقتي دوباره نگاه ميكنم ميبينم بيشترْ نيمه دوم كتاب چيزي نوشتم يا خطي كشيدم يعني ي نيمه طول ميكشه تاسر از كار نويسنده درآرم بايد كتابارو يك و نيم بار بخونم

اگه كسي انتشارات خوبي واسه هزار و يك شب ميشناسه معرفي كنه لطفا!:)

ارزش زندگي هر آدمي ارتباط مستقيم داره با تعهدش براي رسيدن به حد عالي؛زمينه فعاليتش هر چي ميخواد باشه. [وينس لومباردي] نميدونم كيه اسمشونوشتم بعدا شاكي نشه

براي تخمين درد يك سيلي ملاكي هست...اين كه كدام سوي خط مرزي باشي

اينكه جلو جلو ميگه قراره چي بشه البته ن خيلي روشن خوووبه

اينكه جلو جلو ميگه قراره چ اتفاقي بيفته البته ن خيلي روشن خوووووب بود