☾da’s Reviews > جادهی لسآنجلس > Status Update
☾da
is on page 100 of 216
"همیشه تنها بودم. به خاطر سپردن همچین یکنواختی ای سخت بود. روزها تکان نمی خوردند. مثل سنگ های خاکستری ثابت بودند. زمان کند سپری میشد."
کاش منم میتونستم مثل تو خرچنگ و مگس بکشم و تصور کنم آدمن. ولی چندشم میشه.
— Nov 29, 2025 11:34AM
کاش منم میتونستم مثل تو خرچنگ و مگس بکشم و تصور کنم آدمن. ولی چندشم میشه.
30 likes · Like flag
☾da’s Previous Updates
☾da
is on page 143 of 216
"دیگر اعتقادی بهش نداشتم. بهشتی وجود نداشت؛ ممکن بود جهنمی وجود داشته باشد، امکانش خیلی زیاد بود، اما بهشتی وجود نداشت."
— Dec 01, 2025 05:32AM
☾da
is on page 174 of 216
"بعدش زدم زیر گریه. درد شستم چیزی نبود. تنهایی ام بود که درد داشت. دلم میخواست دعا کنم. دوسالی میشد دعا نکرده بودم. درست از همان روزی که دبیرستان را ول کردم و عین خوره ها کتاب خواندم.."
— Dec 01, 2025 05:30AM

