مهسا’s Reviews > شرح شطحيات > Status Update

مهسا
مهسا is on page 20
این عروسِ بی‌دهرِ بی‌زمانِ بی‌علّتِ بی‌مکان، چند سال‌ست که به مقراض تنزیه بی‌زبانش ببُرد؟
Jul 07, 2018 10:15AM
شرح شطحيات

flag

مهسا’s Previous Updates

مهسا
مهسا is 38% done
من در میدانِ نیستی رفتم. چند سال در نیستی می‌پریدم، تا از نیستی در نیستی نیستِ نیست شدم. آنگاه ضایع شدم و از ضایعی در ضایعی ضایع شدم. آنگاه در توحید نگریدم، بعد از آنکه از خود و کون نیست شدم.
Jul 26, 2019 04:14AM
شرح شطحيات


مهسا
مهسا is 32% done
بگوی مرکب عقل را تا لگد بر هامون عدم زند، و عدم را در بحر قدم اندازد. آنگه بی‌خود «ربِّ اَرِنی» گوید و از زخم «لن ترانی» نترسد.
Jul 25, 2019 10:45PM
شرح شطحيات


مهسا
مهسا is 17% done
می‌پنداری که من چون شما بمیرم؟ هیهات! مرا گویند: علی. من گویم: لبیک، و بروم.
Jul 25, 2019 02:57AM
شرح شطحيات


مهسا
مهسا is on page 47
در میدان نیستی رفتم، چند سال در نیستی می‌پریدم. تا از نیستی در نیستی نیستِ نیست شدم. آنگاه ضایع شدم، و از ضایعی در ضایعی ضایع شدم. آنگاه در رهِ توحید نگریدم، بعد از آنکه از خود و کون نیست شدم.
Jul 10, 2018 12:38AM
شرح شطحيات


مهسا
مهسا is on page 44
هر دو دست و هر دو پایش را ببریدند. به هر یک‌بار که ببریدند، بخندید و خون در روی خود بمالید. گفتند:«این چیست؟« گفت:«بسی خون از من رفت، رویم زرد شد. خون در روی می‌مالم تا ظن نبرند که از غیرِ حق ترسیده‌ام.» آنگاه او را بر دار آویختند سه روز. آنگاه فرو گرفتند و سرش به تیغ برداشتند. دیگر بسوختند. خاکش به آبِ دجله فرو دادند و از ذره‌ئی صاحب‌دلان می‌شنیدند که «الله» می‌گفت.
Jul 09, 2018 04:50AM
شرح شطحيات


مهسا
مهسا is on page 32
گفت:« طاعت آن است که این تخت را گویم برخیز، برخیزد.» تخت برخاست. آنگاه باز جای خویش آمد. مریدی پیش او نشسته بود، چندان گریست که به جایگاهِ خویش بِمُرد.
:))))))))
Jul 08, 2018 07:41AM
شرح شطحيات


مهسا
مهسا is on page 32
گفت:« طاعت آن است که این تخت را گویم برخیز، برخیزد.» تخت برخاست. آنگاه باز جای خویش آمد. مریدی پیش او نشسته بود، چندان گریست که به جایگاهِ خویش بِمُرد.
:))))))))
Jul 08, 2018 07:41AM
شرح شطحيات


No comments have been added yet.