Sara’s Reviews > شعر زنان افغانستان > Status Update
Sara
is 30% done
شده تاحالا همینطور که بین قفسه های کتابخونه پرسه میزنید عنوان یک کتاب توجهتون رو جلب کنه، بازش کنید اولین صفحه رو بخونید و بزنید زیر گریه؟
من از فضای خالی از آیینه و بهار
از اندرون کلبه ی تاریک
بی نور و بی سرود
از شهر بی درخت
بی شادی و سرور
فریاد میکشم
من از دیار بی هنران بر سریرها
از قلب های عاشق آماج تیرها
از کوچه های سرداب
از انجماد دریا
از مرداب
فریاد میکشم
— Nov 28, 2022 11:32AM
من از فضای خالی از آیینه و بهار
از اندرون کلبه ی تاریک
بی نور و بی سرود
از شهر بی درخت
بی شادی و سرور
فریاد میکشم
من از دیار بی هنران بر سریرها
از قلب های عاشق آماج تیرها
از کوچه های سرداب
از انجماد دریا
از مرداب
فریاد میکشم
6 likes · Like flag
Sara’s Previous Updates
Sara
is 80% done
ته به د کوم مجلس خراع ییزه د هجران په تاریکه کی ناسته یمه
چراغ بزم که هستی
ندانم ای دلدار
منم نشسته به تاریکنای شام فراق
لندی پشتو
— Feb 19, 2023 01:18PM
چراغ بزم که هستی
ندانم ای دلدار
منم نشسته به تاریکنای شام فراق
لندی پشتو
Sara
is 60% done
افسانه تقدیر
چون ورق پاره ای در کف باد
به تکرار چرخیدن و سرخوردن
محکومم
شسته شده از شعری
که مفهوم من است.
سیزیف وار زیسته ام
در افسانه ی تقدیرها، در فصل نامه ی کتابی که هستی اش نام است.
به اجتماع ساکت کلمات
پناه میبرم
حرفم را به گوش کاغذها زمزمه میکنم.
جاده ها
خطوط موازی مفصل اند
و آدم ها؛
چون وحوشان تجربی در قفسهای آهنین خویش می گذرند.
به تابوت تنهایی اندرم
با نفسهای گرمم هنوز
در تن
و حس سردی خاک
در سینه ام
سنگین
— Feb 06, 2023 11:54AM
چون ورق پاره ای در کف باد
به تکرار چرخیدن و سرخوردن
محکومم
شسته شده از شعری
که مفهوم من است.
سیزیف وار زیسته ام
در افسانه ی تقدیرها، در فصل نامه ی کتابی که هستی اش نام است.
به اجتماع ساکت کلمات
پناه میبرم
حرفم را به گوش کاغذها زمزمه میکنم.
جاده ها
خطوط موازی مفصل اند
و آدم ها؛
چون وحوشان تجربی در قفسهای آهنین خویش می گذرند.
به تابوت تنهایی اندرم
با نفسهای گرمم هنوز
در تن
و حس سردی خاک
در سینه ام
سنگین
Sara
is on page 90 of 288
"قسم به ظلم رفته بر تن زنانگی"
شعری از پروین پژواک شاعر و نویسنده معاصر افغانستان که اکنون همراه خانواده اش در کانادا زندگی میکند.
گیسوان من
گیسوان آزاد و سرکشم
هر تار زلف آن
روح پرنده داشت که با جنبش نسیم
حرکت قدم
و تکان دادن سر
چون هزاران برگ زنده ی سبز در سپیده ی بهار
می لرزیدند
و میپریدند.
گیسوانم را میبستم
فیته های رنگی گیسوانم را باد
همواره چون بندی که بر بال پرنده
می گشود
فیته های رنگی گیسوانم را باد
می ربود
— Dec 01, 2022 11:30AM
شعری از پروین پژواک شاعر و نویسنده معاصر افغانستان که اکنون همراه خانواده اش در کانادا زندگی میکند.
گیسوان من
گیسوان آزاد و سرکشم
هر تار زلف آن
روح پرنده داشت که با جنبش نسیم
حرکت قدم
و تکان دادن سر
چون هزاران برگ زنده ی سبز در سپیده ی بهار
می لرزیدند
و میپریدند.
گیسوانم را میبستم
فیته های رنگی گیسوانم را باد
همواره چون بندی که بر بال پرنده
می گشود
فیته های رنگی گیسوانم را باد
می ربود
Sara
is on page 50 of 288
چه شعرهای زیبایی، چه استعداد های ناشناخته ای و چه دردهای مشترکی.
مستوره افغان/ زبیده با تخلص مستوره در سال 1287 شمسی در کابل متولد شد.
تحصیلات خود را در مکتب نسوان گذراند و برای مدتی مدیریت موسسه خیریه نسوان را برعهده داشت. مدارس خیاطی کابل زیر نظر او اداره میشد.
وی در سال 1353در وطنش درگذشت. از وی کتابی در دست
— Nov 29, 2022 09:34AM
مستوره افغان/ زبیده با تخلص مستوره در سال 1287 شمسی در کابل متولد شد.
تحصیلات خود را در مکتب نسوان گذراند و برای مدتی مدیریت موسسه خیریه نسوان را برعهده داشت. مدارس خیاطی کابل زیر نظر او اداره میشد.
وی در سال 1353در وطنش درگذشت. از وی کتابی در دست



بر تارک بشر کوبیده میشوند
زآن جا که خون و مغز جوانان و کودکان
از سنگفرش کوی و خیابان و رهگذر
روییده میشوند
از دشنه های کینه ی بیگانه دوستدار
از انجماد قامت مردان فراز دار
از غرش هراس برانگیز بمب ها
از دخمه های تیره و بی روزن
بی نور، بی هوا
فریاد می کشم
ز آن جا که سالهاست
تابوت نعش نهضت آزادگی
بر دوش جاودان جنون میگردد
من از گلوی زخمی مادر
من از گلوی زن
زیر فشار پنجه ی بیداد اهرمن
فریاد میکشم
فریادهای خفته به غمخانه درون
آوای نارسا
باری از این فضا
وین محبس عذاب ندانم چه سان رهید
گر بشنوند دوزخیان این نوای من
خاموش میکنند به خواری صدای من.
فریاد/ هما محتسب زاده آذر