Laleh

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about Laleh.

http://loolookhanoom.wordpress.com/
https://www.goodreads.com/haerian

Loading...
الیاس علوی
“لحظاتی هست استخوانهای اشیا می پوسد
و فرسودگی از در و دیوار میبارد
لحظاتی هست نه آواز گنجشک فروردین
نه صدای صمیمی از آن طرف سیم
و نه نگاه مادر در قاب قانعت نمیکند
زندگی قانعت نمیکند
و تو به اندکی مرگ احتیاج داری”
الیاس علوی

J.M. Coetzee
“But the truth, he knows, is otherwise. His pleasure in living has been snuffed out. Like a leaf on a stream, like a puffball on a breeze, he has begun to float towards his end. He sees it quite clearly, and it fills him with (the word will not go away) despair. The blood of life is leaving his body and despair is taking its place, despair that is like a gas, odourless, tasteless, without nourishment. You breathe it in, your limbs relax, you cease to care, even at the moment when the steel touches your throat.”
J.M. Coetzee, Disgrace

الیاس علوی
“خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابان‌ها
به شانه‌ی هم بزنند
رئیس‌جمهورها و گداها

مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از 17 سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از 17 سال، كودكش را لمس كند .

خدا كند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوكش دخترانش را آزاد كند .

برای لحظه‌ای
تفنگ‌ها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود
بریدن را
قلم‌ها آتش را
آتش‌بس بنویسند .

خدا كند كوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه‌ شوند پلنگ‌ها با آهوها .

خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجره‌‌ها
دیوارها را بشكنند
و
تو
همچنانكه یارت را تنگ می‌بوسی
مرا نیز به یاد بیاوری .

محبوب من
محبوب دور افتاده‌ی من
با من بزن پیاله‌ای دیگر
به سلامتی باغ‌های معلق انگور”
الیاس علوی

الیاس علوی
“دستانت را گرفتند
و دهانت را خرد كردند
به همین سادگی تمام شدی

از من نخواه در مرگ تو غزل بنويسم
كلماتم را بشويم
آنطور كه خون لبهايت را شستند
و خون لبهايت بند نمي آمد

تو را شهيد نمي خوانم
تو كشته ي تاريكي هستي
كشته ي تاريكي
اين شعر نيست
چشمان كوچك توست
كه در تاريكي ترسيده است
در تنهايي
گريه كرده
اعتراف كرده است

نمي‌خواهم از تو فرشته‌اي بسازم با بالهاي نامرئي
تو نيز بي وفا بودي
بی پروا می خندیدی
گاهي دروغ مي گفتي
تو فرشته نبودي
اما آنكه سينه ات را سوخته به بهشت می رود
با حوریان شیرین هماغوشی می کند
با بزرگان محشور می شود
تو بزرگ نبودي
مال همين پائين شهر بودي

اين شعر نيست
خون دهان توست كه بند نمي آيد”
الیاس علوی

الیاس علوی
“نمی‌توان به لبخندی قانع بود
نمی‌شود موهایت را دید
و به باد حسودی نکرد
گونه‌هایت را دید
و به گناه نیاندیشید
و نمی‌شود به تو رسید
که پاهایت نوجوانند
و دیوارهایت بلند...

«من گرگ خیالبافی هستم»”
الیاس علوی

220 Goodreads Librarians Group — 296356 members — last activity 0 minutes ago
Goodreads Librarians are volunteers who help ensure the accuracy of information about books and authors in the Goodreads' catalog. The Goodreads Libra ...more
year in books
Maryam
1,876 books | 973 friends

Haleh
638 books | 18 friends

Parastoo
970 books | 396 friends

Babak S...
409 books | 74 friends

Kathy
886 books | 17 friends

Maryam ...
699 books | 94 friends

Roozbeh
1,651 books | 107 friends

Mojdeh Zm
610 books | 59 friends

More friends…



Polls voted on by Laleh

Lists liked by Laleh