“دستانت را گرفتند
و دهانت را خرد كردند
به همین سادگی تمام شدی
از من نخواه در مرگ تو غزل بنويسم
كلماتم را بشويم
آنطور كه خون لبهايت را شستند
و خون لبهايت بند نمي آمد
تو را شهيد نمي خوانم
تو كشته ي تاريكي هستي
كشته ي تاريكي
اين شعر نيست
چشمان كوچك توست
كه در تاريكي ترسيده است
در تنهايي
گريه كرده
اعتراف كرده است
نميخواهم از تو فرشتهاي بسازم با بالهاي نامرئي
تو نيز بي وفا بودي
بی پروا می خندیدی
گاهي دروغ مي گفتي
تو فرشته نبودي
اما آنكه سينه ات را سوخته به بهشت می رود
با حوریان شیرین هماغوشی می کند
با بزرگان محشور می شود
تو بزرگ نبودي
مال همين پائين شهر بودي
اين شعر نيست
خون دهان توست كه بند نمي آيد”
―
Share this quote:
Friends Who Liked This Quote
To see what your friends thought of this quote, please sign up!
36 likes
All Members Who Liked This Quote
Browse By Tag
- love (101782)
- life (79787)
- inspirational (76198)
- humor (44483)
- philosophy (31149)
- inspirational-quotes (29018)
- god (26978)
- truth (24820)
- wisdom (24766)
- romance (24454)
- poetry (23414)
- life-lessons (22740)
- quotes (21216)
- death (20616)
- happiness (19110)
- hope (18642)
- faith (18509)
- travel (18490)
- inspiration (17463)
- spirituality (15799)
- relationships (15735)
- life-quotes (15658)
- motivational (15445)
- religion (15434)
- love-quotes (15430)
- writing (14978)
- success (14221)
- motivation (13344)
- time (12905)
- motivational-quotes (12657)




























