salvo.smith

“صدای پاشنه های کفشتان در پیاده رو مرا به فکر راه هایی که نپیموده ام، راه هایی که به سان ِ شاخه های درخت پر از رشته های فرعی اند، می اندازد. شما در من وسوسه های دوران نوجوانی ام را بیدار کرده اید. من زندگی را در برابرم همچون درختی تصور می کردم. در آن هنگام آن را درخت امکانات می نامیدم. تنها در لحظه های کوتاه زندگی را این چنین می بینیم. سپس زندگی همچون راهی نمایان می شود که یک بار برای همیشه تحمیل شده است. همچون تونلی که از آن نمی توان بیرون رفت. با این همه جلوه ی درخت در ذهن ما همچون حسرت گذشته محو ناشدنی باقی می ماند...”
― Kundera Milan

“The emotion of love gives all of us a misleading illusion of knowing the other.”
― Milan Kundera

“اعتقادات مردم مفهومي ندارند، آنهايي كه از بالاي پشت بامها از شادي فرياد مي زنند، معمولا از همه غمگين ترند”
― Milan Kundera, The Joke

“The struggle of man against power is the struggle of memory against forgetting”
― Milan Kundera, The Book of Laughter and Forgetting