Status Updates From عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی
by


Status Updates Showing 1-30 of 60

order by

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 111 of 168
سام گفت: «چه جوری ممکنه اتفاقی عاشق سلما شده باشه؟»
گفتم: «همون جوری که بتهوون عاشق شاگردش جولیتا میشه و سونات مهتاب رو براش تصنیف میکنه.»
سام گفت: «ولی بابا میگفت بتهوون فکر می کرده جولیتا هم عاشقش بوده. در حالی که جولیتا عاشقش نبوده.»
و گفت: «تازه، آشنا شدن بتهوون و جولیتا اصلا اتفاقی نبوده.»
گفتم: «یونس گفت یه روز سلما دیده که اون داشته با تیشه و کلنگ دسته کوتاه و یه دلو کوچیک می رفته داخل چاه!»
Mar 14, 2022 10:41PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 33 of 168
کوکو، اسم یک پیانوی کهنه و قدیمی بود که بابا آن را از آبادان و از یک نوازنده ی پیر به اسم ژرژ گاسپاریان، که بیشتر آکاردئون مینواخت تا پیانو، با یک قیمت مناسب و البته در اقساط ده ماهه، خرید و به خانه آورد.
من و مامان و سام، کاملا متعجب و حیرت زده ایستاده بودیم و نگاه می کردیم به پیانو که هنوز پشت وانت بار بود. بابا که از خوشحالی سر از پا نمیشناخت، سبک بال پرید پشت وانت بار و به من اشاره کرد و گفت: برای تو خریدم سارا!
Mar 01, 2022 12:32AM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

مجید اسطیری
مجید اسطیری is on page 11 of 168
بابا جوان تر که بود دیوانه وار شیفته ی سوناتهای پیانوی بتهوون بود: سونات مهتاب، سونات پاتتیک، سونات هامرکلاویر و بیست و نه سونات دیگر، و از همه مهمتر سونات تودیع، که برای من و مامان و بابا و حتی سام، که آن موقع یازده سال بیشتر نداشت، یک موسیقی سحرآمیز به حساب می آمد. شاید به خاطر همین موضوع بود که همیشه خانواده‌ی چهار نفره‌ی ما برای شنیدن این موسیقی، مراسم خاصی را در نظر می گرفت . سکوت، فرورفتن توی مبل، خوردن چای...
Feb 27, 2022 03:44AM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Fa Tme
Fa Tme is on page 85 of 168
Oct 24, 2021 10:50AM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

0r2b80
0r2b80 is on page 100 of 168
May 10, 2021 10:14AM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Ati Yeh
Ati Yeh is on page 71 of 168
Aug 31, 2019 12:30AM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

H ! v e R
H ! v e R is on page 78 of 168
Aug 15, 2019 11:04PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

SilverNediya
SilverNediya is 70% done
آمدن ناگهانی بابا... مثل یک سایة گمشده در آستانة ورودی آشیانه ظاهر شد
May 20, 2019 08:22PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

SilverNediya
SilverNediya is on page 70 of 168
بی‌بی‌م همیشه میگه ما گناهکارایی هستیم که گیر افتاده‌ایم توی شکم ماهی. به این راحتی نمی‌میریم. وقت مردن که برسه، اون وقت ماهی دهن باز می‌کنه
May 19, 2019 09:20PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 151 of 168
گالن نیمه خالی را برداشتم،و دوتایی توی کوچه به راه افتادیم.حس غریب خوشایندی داشتم.دلم می خواست کوچه کش می آمد و ماحالا حالاها به آشیانه نمی رسیدم.
Sep 09, 2016 11:53PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 147 of 168
با شیطنت نگاهش کردم. گفتم:به زبون وارونگی یادداشت می کنی؟ یا به زبون آدمیزاد؟
ولبخند از دستم در رفت و نشست روی لب ها و توی چشم هایم.او هم لبخند زد. بعدبرای لحظه هایی سکوت کردیم، وبعد هر دو با هم خندیدیم. من که بی اختیار خندیدم.
Sep 09, 2016 11:48PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 147 of 168
وسکوت کرد.وسکوت کردم.وسکوت کردم.ولحظه هایی بعدبالبخندگفت:همین بود.وگفت:باورکن!نمیدانم چطور؟ولی خشم مثل پرده ای ازغبار،انگارازمن بیرون زدوازمن فاصله گرفت ودرمن ناپدید شد.بعد،وقتی دوباره روبرگرداندکه برود،بلافاصله گفتم:توشاعری؟نمیخواستم برود.ایستاد.لبخندزدوخیلی جدی گفت:بله.یه شاعربزرگ.گفتم"تاحالاجایی هم شعرت روچاپ کردی شاعربزرگ؟گفت:من شعرنمیگم که چاپ کنم.گفت:یه دفترچه دارم که توی اون یادداشت می کنم.
Sep 09, 2016 11:46PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 146 of 168
روی زمین قدم بگذار
چون ناگزیر هستی
ولی به آسمان نگاه کن
به ستاره ها
به سحابی ها
و به خوشه هایی که در یک مسیر
حرکت می کنند
روی زمین قدم بگذار
و به آسمان نگاه کن.
Sep 09, 2016 11:39PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 145 of 168
روی زمین قدم بگذار
چون ناگزیر هستی
ولی به آسمان نگاه کن
به ستاره ها
به سحابی ها
و به خوشه هایی که در یک مسیر
حرکت می کنند
روی زمین قدم بگذار
و به آسمان نگاه کن.
Sep 09, 2016 11:37PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 144 of 168
دلم می سوخت که نزدیک به یک شبانه روز من و مامان و سام توی صف ایستاده بودیم و حالا هیچ. وقتی با کف هر دو دستم سعی می کردم نفت ریخته شده را جمع کنم، انگار داشتم دیوانه وار ساعت های عمرمان را از روی زمین جمع می کردم.
Sep 09, 2016 11:32PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 143 of 168
ماه، درست روی شانه اش بود، و نیمرخش را روشن کرده بود. موی پریشانی که روی پیشانی و روی شقیقه اش ریخته شده بود، برق می زد و می درخشید. احساس کردم هر دو حلقه چشم هایم طوری داغ شده است که انگار خون گرم از آن ها می جوشد و سر می زند بیرون.
Sep 09, 2016 11:27PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 143 of 168
وحشتزده دستم رادرازکردم وگالن رابرداشتم.سبک شده بود.دلم هری ریخت.خدای من نمیدانستم چه کاربایدبکنم.دستم راکشیدم روی خیسی زمین وسعی کردم باهردودست،تاآنجاکه می توانم نفت ریخته راجمع کنم،وبریزم توی گالن.قبول دارم که تلاش احمقانه ای بود،ولی من این کارراکردم وبارهاوبارهااین کارراکردم،تااینکه صدایی توی گوشم زنگ زد:"داری چه کار می کنی؟"سرم رابلندکردم.یونس بود.
Sep 09, 2016 11:25PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 139 of 168
سام گفت:چه جوری ممکنه اتفاقی عاشق سلما شده باشه؟ گفتم همون جوری که بتهوون عاشق شاگردش جولیتا میشه و سونات مهتاب رو براش تصنیف می کنه. سام گفت: ولی بابامی گفت بتهوون فکر می کرده جولیتا هم عاشقش بوده.در حالی که جولیتا عاشقش نبوده. و گفت: تازه آشنا شدن بتهوون و جولیتا اصلا اتفاقی نبوده.
Sep 09, 2016 11:13PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

Parisa
Parisa is on page 137 of 168
سام گفت:پس خوشحال نباش،چون یونس ته چاه هم کله ش بیشترازدستهاش کارمی کنه.اینوخودش دیروزبعدازظهربهم گفت.وقتی ازکاربرگشت.گفت میدونی اون پایین فصلهادیرترازاین بالاتغییرمیکنن؟گفتم نه.گفت امروزتوی عمق 10متری،متوجه شدم که اون پایین هنوزتابستونه،درحالیکه این بالاهواسوزپاییزکرده.گفتم:این یعنی چی؟گفت یعنی تغییرحرارتی که این بالارخ میده،خیلی آهسته و یواش به اون پایین میرسه.من مطمئنم درعمق20متری زمین اصلاهیچ تغییری انجام نمیگیره
Sep 09, 2016 11:07PM Add a comment
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

« previous 1