Status Updates From ای آزادی
ای آزادی by
Status Updates Showing 1-13 of 13
Saeide
is on page 96
بر سلامت بازگشته،
بر گزند گُم گشته،
بر امید بیخاطره
نام تو را مینویسم.
و به نیروی یک واژه،
زندگی را از سر میگیرم،
من برای شناختن و نامیدن تو ،
پا به جهان گذاشتهام
ای آزادی
— Jun 14, 2023 12:24PM
Add a comment
بر گزند گُم گشته،
بر امید بیخاطره
نام تو را مینویسم.
و به نیروی یک واژه،
زندگی را از سر میگیرم،
من برای شناختن و نامیدن تو ،
پا به جهان گذاشتهام
ای آزادی
Biblio Bat
is on page 103 of 138
مرا نمیتوان شناخت
مرا نمیتوان شناخت
بهتر از آن که تو میشناسی،
چشمانت که در آن هر دو به خواب میرویم،
به حرکات راه ها
معنای غیر زمینی بخشیده اند
چشمانت
که تنهایی بیکرانمان را
به ما می نمایند
خود آن نیستند که گمان می بردند
ترا نمیتوان شناخت
بهتر از آن که من میشناسم
— Apr 01, 2023 05:22AM
Add a comment
مرا نمیتوان شناخت
بهتر از آن که تو میشناسی،
چشمانت که در آن هر دو به خواب میرویم،
به حرکات راه ها
معنای غیر زمینی بخشیده اند
چشمانت
که تنهایی بیکرانمان را
به ما می نمایند
خود آن نیستند که گمان می بردند
ترا نمیتوان شناخت
بهتر از آن که من میشناسم
Biblio Bat
is on page 86 of 138
و با قدرت واژه ای
دوباره
زندگی ام را از سر می گیرم
زاده شدم
که تو را بشناسم
نامت را که صدا کنم می گویم: آزادی!
— Apr 01, 2023 05:20AM
Add a comment
دوباره
زندگی ام را از سر می گیرم
زاده شدم
که تو را بشناسم
نامت را که صدا کنم می گویم: آزادی!
Biblio Bat
is on page 86 of 138
روی جسمانیت موزون
روی صورت دوستان
روی دستی که دراز می شود
نام تو را می نویسم
روی پنجره ی شگفتی ها
روی لب های محتاط
روی سکوت
نام تو را می نویسم
روی سرپناه ویران شده
روی دیوارهای خستگی
نام تو را می نویسم
روی غیبت ناخواسته
روی تنهایی عریان
روی گام های مرگ
نام تو را می نویسم
روی سلامتی دوباره
روی خطری که محو می شود
روی امیدی که از خاطره رهاست
نام تو را می نویسم
.
.
.
— Apr 01, 2023 05:19AM
Add a comment
روی صورت دوستان
روی دستی که دراز می شود
نام تو را می نویسم
روی پنجره ی شگفتی ها
روی لب های محتاط
روی سکوت
نام تو را می نویسم
روی سرپناه ویران شده
روی دیوارهای خستگی
نام تو را می نویسم
روی غیبت ناخواسته
روی تنهایی عریان
روی گام های مرگ
نام تو را می نویسم
روی سلامتی دوباره
روی خطری که محو می شود
روی امیدی که از خاطره رهاست
نام تو را می نویسم
.
.
.
Biblio Bat
is on page 86 of 138
روی سرزمین ها، روی افق
روی بال پرنده ها
و روی کنگره سایه ها
نام تو را می نویسم
روی حباب ابرها
روی مشقت طوفانها
روی باران
نام تو را می نویسم
روی چراغی که روشن میشود
روی چراغی که خاموش میشود
روی خانه ای که از نو ساخته میشود
نام تو را می نویسم
روی میوه ای که دونیم میشود
روی آینه و روی اتاقم
روی تختخواب و روی قفسه خالی
نام تو را می نویسم
روی تخته در
روی اشیای آشنا
روی موج آتش مقدس
نام تو را می نویسم
.
— Apr 01, 2023 05:19AM
Add a comment
روی بال پرنده ها
و روی کنگره سایه ها
نام تو را می نویسم
روی حباب ابرها
روی مشقت طوفانها
روی باران
نام تو را می نویسم
روی چراغی که روشن میشود
روی چراغی که خاموش میشود
روی خانه ای که از نو ساخته میشود
نام تو را می نویسم
روی میوه ای که دونیم میشود
روی آینه و روی اتاقم
روی تختخواب و روی قفسه خالی
نام تو را می نویسم
روی تخته در
روی اشیای آشنا
روی موج آتش مقدس
نام تو را می نویسم
.
Biblio Bat
is on page 86 of 138
روی دفتر مشقم
روی میز، روی درخت ها
روی شن، روی برف
نام تو را می نویسم
روی همه صفحه های خوانده شده
روی همه صفحه های سپید
روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر
نام تو را می نویسم
روی صورت های طلایی
روی سلاح جنگجویان
روی تاج پادشاهان
نام تو را می نویسم
روی جنگل و صحرا
روی آشیانه ها
روی انعکاس کودکی ام
نام تو را می نویسم
روی آبی های کهنه
روی برکه های آفتاب خورده
روی دریاچه های مهتاب زده
نام تو را می نویسم
— Apr 01, 2023 05:17AM
Add a comment
روی میز، روی درخت ها
روی شن، روی برف
نام تو را می نویسم
روی همه صفحه های خوانده شده
روی همه صفحه های سپید
روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر
نام تو را می نویسم
روی صورت های طلایی
روی سلاح جنگجویان
روی تاج پادشاهان
نام تو را می نویسم
روی جنگل و صحرا
روی آشیانه ها
روی انعکاس کودکی ام
نام تو را می نویسم
روی آبی های کهنه
روی برکه های آفتاب خورده
روی دریاچه های مهتاب زده
نام تو را می نویسم
Biblio Bat
is on page 64 of 138
من که پایان همه چیز را دشمنم،
،هستی خود را مدیون مردمی هستم
که دانستند زندگی حاوی چیست،
من مدیون همه شورشیانی هستم،
که ابزارها و دل خود را آزمودند،
و دست همدیگر را فشردند.
— Apr 01, 2023 05:12AM
Add a comment
،هستی خود را مدیون مردمی هستم
که دانستند زندگی حاوی چیست،
من مدیون همه شورشیانی هستم،
که ابزارها و دل خود را آزمودند،
و دست همدیگر را فشردند.
Biblio Bat
is on page 57 of 138
گفتن همه چیز
عمده این است که:
همه چیز گفته شود.
ولی مرا این واژه نیست،
نیز نه آن حوصله
.
.
آیا خواهم توانست:
نیاز را به اشتیاق
و نظام حرکت را،
به نظام لذت تشبیه کنم؟
آیا آن همه واژه خواهم داشت
که در زیر شهپر سترگ خشمها
حساب کینه را با کینه پاک کنم؟
و نشان دهم که قربانی جلاد خود را نابود میکند؟
آیا خواهم توانست
واژهٔ انقلاب را رنگین کنم؟
.
.
— Apr 01, 2023 05:11AM
Add a comment
عمده این است که:
همه چیز گفته شود.
ولی مرا این واژه نیست،
نیز نه آن حوصله
.
.
آیا خواهم توانست:
نیاز را به اشتیاق
و نظام حرکت را،
به نظام لذت تشبیه کنم؟
آیا آن همه واژه خواهم داشت
که در زیر شهپر سترگ خشمها
حساب کینه را با کینه پاک کنم؟
و نشان دهم که قربانی جلاد خود را نابود میکند؟
آیا خواهم توانست
واژهٔ انقلاب را رنگین کنم؟
.
.
Biblio Bat
is on page 38 of 138
حکومت نظامی
چه کار میشد کرد؟ گزمه بر در بود
چه کار میشد کرد؟ در خانه زندانی بودیم
چه کار میشد کرد؟ راه کوچه بسته بود
چه کار میشد کرد؟ شهر به زانو درآمده بود
چه کار میشد کرد؟ مردم شهر گرسنه بودند،
چه کار میشد کرد؟ خلع سلاح شده بودیم
چه کار میشد کرد؟ شب فرا رسیده بود،
چه کار میشد کرد؟ عاشق همدگر شدیم.
— Apr 01, 2023 05:07AM
Add a comment
چه کار میشد کرد؟ گزمه بر در بود
چه کار میشد کرد؟ در خانه زندانی بودیم
چه کار میشد کرد؟ راه کوچه بسته بود
چه کار میشد کرد؟ شهر به زانو درآمده بود
چه کار میشد کرد؟ مردم شهر گرسنه بودند،
چه کار میشد کرد؟ خلع سلاح شده بودیم
چه کار میشد کرد؟ شب فرا رسیده بود،
چه کار میشد کرد؟ عاشق همدگر شدیم.
Biblio Bat
is on page 22 of 138
شعله به روی زمین مانده است.
شعله ابر دل است و همه شاخه های خون
او آهنگ ما را زمزمه میکند
شعله بخار زمستانمان را ناپدید میسازد
شبانه و منفور، غم شعله ور شد
خاکسترها شادمانه و زیبا گل دادند
ما همیشه به شامگاه پشت میکنیم
همه چیز سپیده فام است
از دفتر ققنس
— Apr 01, 2023 05:05AM
Add a comment
شعله ابر دل است و همه شاخه های خون
او آهنگ ما را زمزمه میکند
شعله بخار زمستانمان را ناپدید میسازد
شبانه و منفور، غم شعله ور شد
خاکسترها شادمانه و زیبا گل دادند
ما همیشه به شامگاه پشت میکنیم
همه چیز سپیده فام است
از دفتر ققنس
Biblio Bat
is on page 21 of 138
من به راهت آخرینم
آخرین بهار، آخرین برف
نبرد آخرین برای آن که نمیرم
و اينك ما پست تر و برتر از همیشه
در آتش عذاب ما همه چیز هست:
میوه کاج و شاخه تاك
ولی نیز گلهایی تندتر از آب لجن و شبنم
شعله در زیر پای ما است
شعله تاج ما است
در زیر پای ما حشره ها پرندگان و آدمیزادگان
پرواز خواهند کرد
کسانی که می پرند خواهند نشست
آسمان روشن است و زمین تیره
اما دود به آسمان بر می خیزد
آسمان همۀ آتشهای خود را از دست داده است
.
— Apr 01, 2023 05:04AM
Add a comment
آخرین بهار، آخرین برف
نبرد آخرین برای آن که نمیرم
و اينك ما پست تر و برتر از همیشه
در آتش عذاب ما همه چیز هست:
میوه کاج و شاخه تاك
ولی نیز گلهایی تندتر از آب لجن و شبنم
شعله در زیر پای ما است
شعله تاج ما است
در زیر پای ما حشره ها پرندگان و آدمیزادگان
پرواز خواهند کرد
کسانی که می پرند خواهند نشست
آسمان روشن است و زمین تیره
اما دود به آسمان بر می خیزد
آسمان همۀ آتشهای خود را از دست داده است
.
Agir(آگِر)
is on page 55 of 138
.
انصاف
:قانون گرم آدمی زادگان این است که
از انگور، شراب
از زغال، آتش
و از بوسه انسان می سازند
:قانون دشوار آدمی زداگان این است که
به رغم جنگ و فقر
به رغم بیمِ جان
خود را پاک نگه می دارند
:قانون دلپذیر آدمی زادگان این که
آب را به نور
رویا را به واقعیت
.و دشمنی را به برادری بدل می کنند
قانونی کهنه و نو
که پیوسته کمال می گیرد
از صمیم دل کودکان
.تا علت غایی
— Apr 19, 2016 09:26AM
Add a comment
انصاف
:قانون گرم آدمی زادگان این است که
از انگور، شراب
از زغال، آتش
و از بوسه انسان می سازند
:قانون دشوار آدمی زداگان این است که
به رغم جنگ و فقر
به رغم بیمِ جان
خود را پاک نگه می دارند
:قانون دلپذیر آدمی زادگان این که
آب را به نور
رویا را به واقعیت
.و دشمنی را به برادری بدل می کنند
قانونی کهنه و نو
که پیوسته کمال می گیرد
از صمیم دل کودکان
.تا علت غایی
Agir(آگِر)
is on page 6 of 138
.
پس مسلم است
که من از حکومت توانگران
گزمه ها و کشیشان
بیزارم
و از این بیشتر
از کسی بیزارم که چون من
با همه نیروی خود بیزار از آن نیست
.
— Apr 19, 2016 07:24AM
Add a comment
پس مسلم است
که من از حکومت توانگران
گزمه ها و کشیشان
بیزارم
و از این بیشتر
از کسی بیزارم که چون من
با همه نیروی خود بیزار از آن نیست
.

