Status Updates From بر لوح روزگار: یک گفتگو

بر لوح روزگار: یک گفتگو بر لوح روزگار: یک گفتگو
by


Status Updates Showing 1-18 of 18

order by

Sobhan
Sobhan is on page 70 of 159
Nov 10, 2024 11:35AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Solmaz
Solmaz is on page 12 of 159
شهیدثالث: ماها بچه‌های کوچک هستیم که تا چشممون رو باز می‌کنیم می‌افتیم توی پیری، یا اینکه حداقل می‌افتیم توی بزرگسالی، این یکی از انگیزه‌های ساختن فیلم "یک اتفاق ساده" شد برای من. حالا یک سوال که برای من خیلی مهمه اینه که تو هیچ وقت در زندگیت عاشق شده‌ای؟
مهدی: آره. یکی دو بار.
شهیدثالث: چون آدم‌هایی مثل ما، بچه‌هایی مثل ما، عاشق نمی‌شن.
مهدی: گاهی آدم جلوشو می‌گیره.
شهیدثالث: نه. من جلوشو نگرفتم.
Feb 24, 2024 11:31AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Solmaz
Solmaz is on page 45 of 159
مهدی: در مورد "یک اتفاق ساده" چی فکر می‌کنی؟
شهید ثالث: اون با شرف‌ترین فیلمی است که من در عمرم ساخته‌ام. توش هیچ اتفاقی نمی‌افته. برای من یک اتفاق ساده، مرگ مادرم نیست. مرگ "مادر" هم نیست. برای من یک اتفاق ساده مصیبتی است که به سر همه ما اومده و اون اینه که، همونطور که گفتم از بچگی یک مرتبه افتادیم تو پیری.
Feb 24, 2024 05:10AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Maede
Maede is on page 139 of 159
Jan 10, 2024 02:07AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Maede
Maede is on page 115 of 159
Jan 05, 2024 01:57AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Richard008
Richard008 is on page 120 of 159
Feb 25, 2021 06:27AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Richard008
Richard008 is on page 71 of 159
Feb 23, 2021 10:27AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Tahmineh Baradaran
Tahmineh Baradaran is on page 112 of 159
یک آدمی یک حادثه اي براش
اتفاق می افته که نه انتظار اون حادثه رو داشته و نه براش آماده بوده و نه
اصولاً سابقه اش رو داشته. بنابراین در مقابل این حادثه کاملاً بی دفاعه.
May 23, 2020 07:50AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Tahmineh Baradaran
Tahmineh Baradaran is on page 72 of 159
با یک خانم آلمانی
زندگی می کردم که در دفتر لوفت هانزا کار م یکرد. و یادمه سر میز
صبحانه یک مقداري تربچه هم گذاشته بود. بعد طوري این ها رو با سر و
صدا می خورد که من روي کاغذ نوشتم من زنی رو می شناسم که طوري
تربچه می خورد که انگار هزاران سرباز از روي خرده شیشه رژه می روند
May 23, 2020 06:00AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Tahmineh Baradaran
Tahmineh Baradaran is on page 47 of 159
شبی که می خواستم سناریوي
این فیلم رو بنویسم یک دعواي معمولی بین من و زن سابقم پیش اومد و من
قسمش دادم که بره بخوابه و بهش قول دادم که فردا با هم بقیهٔ دعوا رو
ادامه می دیم. و اون رفت خوابید. در نتیجه سناریوي فیلم طبیعت بیجا ن
ساعت و نیم یا هفت ساعت نوشته شد.
May 23, 2020 05:40AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو

Tahmineh Baradaran
Tahmineh Baradaran is starting
بچگی اي که بچگی نیست و به پیري می افته، چیز خیلی وحشتناکی ئه.
غم انگیزه. توي اروپا این جور نیست. بچه ها بچگی می کنن. در آمریکا رو
نمی دونم. ولی در ایران این طوري بود. و با این جور بچگی، مقداري از
وجود و روح رشد نمی کنه و به همین خاطر هم بچه هایی که زود پیر می شن
ممکنه یا نابغه بشن یا آدم هاي خیلی معمولی از آب در آن یا این که
خودکشی بکنن.
May 23, 2020 05:26AM Add a comment
بر لوح روزگار: یک گفتگو