(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
عباس معروفی

“در آغوش من خفته‌ای

می‌بینم که خفته‌ای
خدا می‌آید و می‌گوید:
داری چکار می‌کنی؟
بهش می‌خندم و می‌گویم:
دیدی باز نفهمیدی که ما دو نفریم؟

به نگاهت راضی‌ام
به صدات
به بودنت
آنقدر راضی‌ام
که تکه‌های خوشبختی‌ام را
پیدا می‌کنم؛
یک سنجاق سر
یک دگمه
یک آینه
یک پنجره
و یک مرد
که در آغوش تو
خواب تو را می‌بیند...”

عباس معروفی
Read more quotes from عباس معروفی


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!



Browse By Tag