Mah.Sa A
https://www.goodreads.com/mahsaeghlimi
“روز به خیر...دختران قرن آینده!
روز به خیر...پسران قرن آینده!
من از شما
چندان دور نیستم
مرا به خوان رنگین خویش فرا خوانید
بی گمان
نان شمایان
طعم خون و اشک نخواهد داد”
―
روز به خیر...پسران قرن آینده!
من از شما
چندان دور نیستم
مرا به خوان رنگین خویش فرا خوانید
بی گمان
نان شمایان
طعم خون و اشک نخواهد داد”
―
“مردم ترجیح میدن دروغی رو بپذیرن که باورهای قبلی اونا رو تایید کنه تا واقعیتی که امنیت ذهنی رو ازشون بگیره”
―
―
“برای با تو زیستن
از زمان آدم و حوا تا به اکنون
باید خارزار روئیدەی بین مان را درو کرد و
این برافراشته باروها را
.دیوارها را درهم شکست
باید نخستین ستمکار مردان دروغگوی را
شکست داد و
آتشی که تمدن از ما ربود را
.دگرباره بازپس ستاند
.از برای این همه، مــن جنگ را آغازیــــــدم
به اندازه ی همه پرومتئوس ها
جهان را در برابرم یافتم
و در سرزمین پرومته
.به بند خائنانش اسیر گشتم
!ای مقدس مادر
!و ای بانوی عشق”
―
از زمان آدم و حوا تا به اکنون
باید خارزار روئیدەی بین مان را درو کرد و
این برافراشته باروها را
.دیوارها را درهم شکست
باید نخستین ستمکار مردان دروغگوی را
شکست داد و
آتشی که تمدن از ما ربود را
.دگرباره بازپس ستاند
.از برای این همه، مــن جنگ را آغازیــــــدم
به اندازه ی همه پرومتئوس ها
جهان را در برابرم یافتم
و در سرزمین پرومته
.به بند خائنانش اسیر گشتم
!ای مقدس مادر
!و ای بانوی عشق”
―
“به فروغ فرخزاد
در خيابانهای سرد شب
به پنجرههای زرد آسمان خیره می شوی
و برف دلت را بر کاج سوختهی موهایت می بارانی
ـ حلق چرا تشنهی جرعهای شراب می شود؟
خلق چرا خستهی زندگانی خراب میشود؟
!اینقدر تارموهای زلفت را به ستارهها گره نزن
لهیب قلب زخمی ات
فریب و غبار این سرزمین را نمی افروزد
زیرا حقیقتی که در دل من و تو برق می زند
از چراغ قصرها و جادهها روشنتر نیست
در روز تولدت
اشک برای چشمان و غم برای دلت می گرید
تو هم در آستانهی رود و طنین ابر
خود را به سوهان غم جهانی با رنج های ابدی می سپاری
ـ من امشب در خواب خویش
قافله سالار کاروانی بودم
که مردمانش در این سرزمین رنج
.تازه از خوابی سبز بیدار شده بودند”
―
در خيابانهای سرد شب
به پنجرههای زرد آسمان خیره می شوی
و برف دلت را بر کاج سوختهی موهایت می بارانی
ـ حلق چرا تشنهی جرعهای شراب می شود؟
خلق چرا خستهی زندگانی خراب میشود؟
!اینقدر تارموهای زلفت را به ستارهها گره نزن
لهیب قلب زخمی ات
فریب و غبار این سرزمین را نمی افروزد
زیرا حقیقتی که در دل من و تو برق می زند
از چراغ قصرها و جادهها روشنتر نیست
در روز تولدت
اشک برای چشمان و غم برای دلت می گرید
تو هم در آستانهی رود و طنین ابر
خود را به سوهان غم جهانی با رنج های ابدی می سپاری
ـ من امشب در خواب خویش
قافله سالار کاروانی بودم
که مردمانش در این سرزمین رنج
.تازه از خوابی سبز بیدار شده بودند”
―
“تو هیچگاه نه گرسنه بوده ای، نه کسی را کشته ای، نه دزدی کرده ای و نه مرتکب زنا شده ای، پس چطور می خواهی دنیا را بشناسی و درباره کارهایش اظهار نظر کنی؟ افکارت بچه گانه است ارباب! نه زحمتی کشیده ای و نه رنجی برده ای. حتی هیچگاه آفتاب پوست بدنت را گرم نکرده است”
― Zorba the Greek
― Zorba the Greek
تازههای کتاب
— 803 members
— last activity May 04, 2022 11:47PM
معرفی کتابهایی که به تازگی منتشر شده اند.
Mah.Sa’s 2024 Year in Books
Take a look at Mah.Sa’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Favorite Genres
Polls voted on by Mah.Sa
Lists liked by Mah.Sa

























































