فرشته علیجانی
https://www.goodreads.com/fairy_book_land
“نمیتوان به لبخندی قانع بود
نمیشود موهایت را دید
و به باد حسودی نکرد
گونههایت را دید
و به گناه نیاندیشید
و نمیشود به تو رسید
که پاهایت نوجوانند
و دیوارهایت بلند...
«من گرگ خیالبافی هستم»”
―
نمیشود موهایت را دید
و به باد حسودی نکرد
گونههایت را دید
و به گناه نیاندیشید
و نمیشود به تو رسید
که پاهایت نوجوانند
و دیوارهایت بلند...
«من گرگ خیالبافی هستم»”
―
“من
پري كوچك غمگيني را
مي شناسم كه در اقيانوسي مسكن دارد
و دلش را در يك ني لبك چوبين
مي نوازد آرام،آرام
پري كوچك غمگيني
كه شب از يك بوسه مي ميرد
و سحرگاه از يك بوسه به دنيا خواهد آمد”
―
پري كوچك غمگيني را
مي شناسم كه در اقيانوسي مسكن دارد
و دلش را در يك ني لبك چوبين
مي نوازد آرام،آرام
پري كوچك غمگيني
كه شب از يك بوسه مي ميرد
و سحرگاه از يك بوسه به دنيا خواهد آمد”
―
“نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته ست
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست
نمی دانم چه می خواهم بگویم
...غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
گهی در خاطرم می جوشد این وهم
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است
سیه داروی زهرآگین اندوه
فغانی گرم وخون آلود و پردرد
فرو می پیچیدم در سینه تنگ
چو فریاد یکی دیوانه گنگ
که می کوبد سر شوریده بر سنگ
سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سینه می جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاری که ریزد
شرنگ خشمش از نیش جگر سوز
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم”
―
زبانم در دهان باز بسته ست
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته ست
نمی دانم چه می خواهم بگویم
...غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
گهی در خاطرم می جوشد این وهم
ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
که در رگهام جای خون روان است
سیه داروی زهرآگین اندوه
فغانی گرم وخون آلود و پردرد
فرو می پیچیدم در سینه تنگ
چو فریاد یکی دیوانه گنگ
که می کوبد سر شوریده بر سنگ
سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
نهان در سینه می جوشد شب و روز
چنان مار گرفتاری که ریزد
شرنگ خشمش از نیش جگر سوز
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم”
―
فرشته’s 2025 Year in Books
Take a look at فرشته’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Favorite Genres
Polls voted on by فرشته
Lists liked by فرشته















































