Batul > Recent Status Updates

کتاب جدید گروه کتابخوانیمون

در شرایط استرس نمیدونم چرا این کتاب رو شروع کردم ولی خیلی دارم ازش لذت می‌برم. چقدر دوست دارم این دختر رو... قدرت استنتاج قوی داره.. دختر فهیم و عمیقیه. حالا آخرش مونده و دلمو باید قوی کنم و کمی شرایط استرسی خودمم تغییر کنه تا بتونم بخونمش.

لهجه برام خیلی نامأنوسه و برای همین حرفها توی مغزم شکل نمی گیرن و نمیتونم تصورشون کنم.. فعلا گذاشتمش کنار

فقط چهارتا نامه آخر مونده. راهی بسیار طولانی و سخت بود ولی قطعا می‌ارزید.

اینکه روند کلی صنعتی شدن اروپا، ماجرای ظهور آمریکا و ورودش به بازارهای جهانی و خیلی از مناسبات رو در بستر یک زنجیره کالای پنبه ای دنبال کنی خیلی جالبه.. انگار که یک شخصیت تاریخی رو دنبال میکنی و در بستر ماجراهای زندگیش با تاریخ هم آشنا میشی. الان رسیدم سر جنگ جهانی اول

دوباره چند روزه برگشتم سرش. خوندن تاریخ قرون هفده تا نوزده به قلم نهرو، مشوقی بود برام که ماجری پنبه رو پیگیری کنم. ولی خوندنش توی طاقچه واقعا عذابه
:(

تا سر فصل دهم، همراه با دو تا از دوستان خوندیم و بعد ناگهان کار رها شد و ادامه ندادیم. فعلا می‌ذارمش کنار تا فرصتی دیگه که بتونم و بخوام تمومش کنم.

اصلا تصور نمی‌کردم کتاب خوش‌خوانی باشه. اگر می‌دونستم خیلی زودتر از این‌ها می‌خوندمس

این کتاب هم داریم آهسته و پیوسته با دو تا از دوستان پیش می‌بریم. کشش داره برامون و اگر وقت بیشتری می‌تونستیم اختصاص بدیم حتما سریعتر می‌خوندیمش. ‏

جلد اول تموم شد! برای اولین بار چنین کتاب حجیمی رو تونستیم من و دوستانم تو گروه کتابخوانی به پایان ببریم. خیلی از خوندنش لذت بردیم. ان شاء الله به زودی جلد بعدی رو شروع می‌کنیم. قصد داریم نمودار زمانی از اتفاقات رو هم با کمک همدیگه ترسیم کنیم تا جزئیات رو بهتر به خاطر بسپاریم. ‏

چند هفته قبل سریالی به نام «سوران» شروع شد که مربوط به حوادث کردستان در روزهای بعد از انقلاب اسلامی بود. با اشتیاق قسمت اول رو تماشا کردم و در تیتراژ پایانی با این عبارت مواجه شدم: برگرفته از کتاب عصرهای کریسکان... . خب معلوم است که باید اول کتابش را بخوانم آن هم کتابی که قبلا تعریفش را شنیده بودم. حالا تازه شروعش کردم و قسمت‌هایی از سریال را هم دیدم البته...

اسم‌ها مهم‌اند.
محمد دل‌شیشه
سریاس صبح‌دم
لای‌لای سپید

خب خبر بد اینه که اشتراک طاقچه بینهایتم تموم شد و این نصفه موند 🙄

خب خب بازم ایشی‌گوروی عزیز

فعلا که کمی خسته‌کننده بوده برام، اما طبق تجربه‌های قبلی، دارم امیدوارانه و صبورانه پیش می‌رم.

داریم آسته آسته با دوستان هم‌خوانی می‌کنیم

از اینا که یهو تو طاقچه میبینم و شروعش میکنم!
ترجمه خوب بوده تا اینجا
درمورد خودش هم بازم برم جلو ببینم چی میشه!

فعلا همش چشمام قلب قلبی شدن

به یاد گوگل پلاس

فقط چون توی طاقچه رایگان بود و این روزا هم حوصله ندارم

اما باز خوبه یه کمی جذابیت داره که بخوام ادامه‌اش بدم

کتاب خیلی خوبیه ولی خوندنش طاقت‌فرساست چون خیلی توضیح داده و منم نسخه الکترونیکی دارم لذا نمیتونم صفحات رو چشمی نگاه کنم و بزنم جلو :-|
کتاب خوندن تو موبایل فقط به درد رمان خوندن میخوره

من نمی‌دونم، یعنی شک کردم، یا خودم ندید بدید شدم که اینقدر دارم از این قلم لذت می‌برم یا اینکه واقعا خوبه!!

چقدر تو در تو... چقدر سیال. مدتها بود چنین کتابی نخوانده بودم.

نویسنده قشنگ معلومه از این پسرای گیمر و عشق فیلم اکشن بوده. گلوله آتشین،‌ اسلحه چند کاره، لیزر نمیدونم چی چی :))‏

دلم نمیاد تمومش کنم :(

توی سکوت شب قطار قسمتهای بردگی و اسارت رو میخوندم تا جایی که نمیتوانستم نفس بکشم و مدام به خودم میگفتم چرا خوندمش؟ چرا خوندمش؟... فعلا که رهایش کردم

اومدیم دو دقیقه بگردیم ببینیم کی چی خونده، کی چی گفته؛ همش به ویرایش نسخه‌های اضافی گذشت :| بابا خب بلد نیستید چرا کتاب اضافه می‌کنید؟ چرا کتابا رو با هم قاطی می‌کنید؟!!!‏

کی حلقات کتاب انسان 250 ساله رو با هم قاطی کرده؟؟!! خودش بره درستش کنه
ای بابا
https://www.goodreads.com/work/editio...

بیشتر از نیمی از کتاب رو از طاقچه خوندم بعد اتفاقی فهمیدم که قسمت‌هایی از کتاب حذف شده بوده!
حالا گفتم برم از کتابخونه بگیرم و بقیه رو بخونم.
شبکه چهار یه برنامه قصه‌خوانی داره، فرهاد آییش نشسته بود مدیر مدرسه می‌خوند. جالب بود

دلم یه مدت طولانی کتاب خوندن می‌خواد بدون هیچ دغدغه دیگه... مثلا توی یه خونه توی جنگل که یه کتابخونه بزرگ داشته باشه
البته تنهایی ترسناکه ها... یکی هم همراهم باشه که اونم کتابخون باشه... تو سکوت بشینیم و بخونیم فقط
بعدش سر چیزایی که خوندیم هم بحث کنیم و نقدشون کنیم

فراتر از کمال‌گرایی صحبت میکنه. لحنش رو دوست دارم.