Mohammad Roufarshbaf > Recent Status Updates

علی رغم اینکه (به حق) انتقاد می کنند از هنرمندانی که چند روز از فوت دکتر صدر نگذشته کتاب صوتی برای این اثر تهیه کردند و بازار کتابی که منتظر وقایعی نظیر مرگ کسی است تا مرگ کسی را ابزار فروش کتاب و سود به دست آوردن قرار دهد، باز ترجیح دادم این کتاب را بگیرم و بخوانم.

جالب است که در کتاب هایی که اخیراً خوانده ام و تجربه هایی که داشته ام بدون آنکه به دنبال ارتباط خاصی بوده باشم نوعی ارتباط یافته ام.

تا اینجا از بهترین کتب ناداستانی بوده که خونده ام.

موضوعات کاربردی، مثال ها زیبا، تضمین ها سر جای خودشان و رشته‌ ی کلام کاملا در دست نویسنده است. دیگر چه چیزی عالی تر از این؟

دستورات قرآن کریم صرفاً برای این نیست که آدمیان به بهشت روند. قرآن مجموعه ای از عقاید و اعمال را به آدم می آموزاند که او علاوه بر به دست آوردن رضوان الهی و وارد شدن به بهشت، در این دنیا راحت تر زندگی کند.
حواسمان به ارزش هایی که از طریق رسانه ها و کتب به ناخودآگاه ما تزریق می شود باشد. کتابفروشی ها پر است از کتاب هایی با موضوع اینکه چگونه پولدار شویم، بدون اینکه در آنها قید شود چرا باید پولدار شویم.

سوره حدید گنجینه ای از حکمت ها از جانب پروردگار برای زندگی بهتر بشر است.

مگه میشه یک کتاب جامعه شناسی مقدماتی این همه زیبا و نکاتی ملموس باشه؟

مقدمه ی این کتاب بسیار زیبا بود.
دو سال و اندی این کتاب را در قفسه ی کتاب هایم داشتم و امروز تصمیم گرفتم شروع به خواندنش کنم. تا ببینیم چه پیش خواهد آمد.

چقدر تا اینجاش کتاب ملال آوری بوده. اصلاً نمی دونم ادامه بدمش یا نه.

سوره ی زمر برای من بسیار خاطره انگیز است. این سوره، اولین سوره ایست که تفسیرش را از آقای طاهرزاده شنیدم. اکنون از آن شنیدن ها هشت سال می گذرد.

رمان خوب تنها یک داستان نیست. بسته ای از عقاید و سبک زندگی و تاریخ و فرهنگ و تجربیات نویسنده است که از طریق داستان بیان می شود.
جملات ایپولیت، فرد مسلولی که به مرگ نزدیک است، در مورد خوشبختی و بدبختی و فرصت آدم ها برای بهبود زندگیشان و عدم توجه آنها به این فرصت تامل برانگیز است.

کتاب خوبی است و داستان به هم پیوسته ی جالبی دارد، ولی احساس می کنم این کتاب را باید در شرایطی خواند که به معنای واقعی هیچ دغدغه ای برای فرد وجود نداشته باشد. ذهن کاملاً آزاد می خواهد.

شرح جزئیاتی نظیر حالات روحی و انعکاس جسمی کسی که در آستانه ی اعدام است آنچنان دقیق داده شده که مو به تن آدم سیخ می کند.

در اینکه این کتاب با این تعداد زیاد صفحات را شروع کنم شک داشتم. اما به هر حال شروعش کردم. تا ببینم چگونه پیش می رود.

من این کتاب را دارم از طاقچه مطالعه می کنم. خواندن کتاب الکترونیک بسیار بیشتر از کتاب فیزیکی از من وقت و انرژی می گیرد.

بعضی کتاب ها را آدم می خواند تا به اطلاعاتش اضافه شود. شاید خیلی از کتاب ها اینطورند، حداقل برای من.
اما بعضی کتاب ها را باید خواند تا در دل آدم برود. قرار نیست که هرچه می خوانیم را برای این بخوانیم که درآینده به یاد آوریم و در صحبت هایمان و نوشته هایمان منعکس کنیم.
بعضی کتب را باید به خاطر شفاف کردن قلب خواند، مانند همین کتاب.
آقای طاهرزاده هم در مقدمه گفته: نخوانید که یاد بگیرید؛ بخوانید که مقلب القلوب شود.

فکر می کردم سال پیش خواندن این کتاب را شروع کردم. گودریدز را برای این منظور که تاریخ شروع را ببینم باز کردم و فهمیدم دو سال پیش بوده است. عجب زمان سریع می گذرد.
قصد ندارم سریع خواندنش را به اتمام برسانم و سراغ کتابی دیگر بروم. هروقت تمام شد، شد.

تصمیم گرفتم حداقل برای مدتی به اندازه سابق از گودریدز استفاده نکنم.
دوست دارم معیارهایی مثل تعداد کتاب های خوانده شده را کنار بگذارم و به خواندن آنچه برایم لازم و واجب است اکتفا کنم.

تا آخر سوره قصص.

این کتاب برای من سنگینه. از خوندنش لذت نمی‌برم و فقط دارم می‌خونم که خونده باشم. پس بهتره کنارش بگذارم.

تا سر کلیمی‌ها کیستند